Part120
#Part120
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
پرید وسط حرفم
+ باشه قبول ، فقط یک هفته وقت داری، ولی الان باید به سوالات من گوش بدی
از اعماق ریه هام نفس راحتی کشیدم
باید اول منو بشناسه و بدونه که هوس یک لحظه ای نبوده بودنم باهاش باید بدونه که حتی ریتم نفس کشیدنش هم منو دیوونه میکنه، اون شب هم خودش اگه با من همراهی نمیکرد قطعاً ازش دور میشدم، اون هم من، منی که به خاطر شیرین همه ی خوشی ها رو به خودم حروم کردم...
با صداش از افکارم دست کشیدم
_ میخوام بدونم چرا تصمیم گرفتی هکم کنی؟
لبخند تلخی زدم
+ میدونی، وقتی عاشقت شاگرد یه مغازه ی مبایل فروشی بودم، هک کردن رو در حد یه مبتدی بلد بودم! وقتی تو رو دیدم اولین بار تو حسرت دیدن دوبارت ماه ها سوختم ولی میدونی من همیشه حقیقت نگر بودم! میدونستم برات بس نیستم، میدونستم برات کمم، لیاقت تویی که همه چی تموم هستی رو ندارم،
لبخند تلخی زدم و به چشماش نگاه کردم تا عکس العملش رو ببینم
+ میدونی اولین کسی که هکش کردم کی بود؟
سرش رو به علامت نه تکون داد که ادامه دادم
+ اولین نفر شایان بود، شایانی که از دید تمام بچه های دانشکده یه جنتلمن به تمام معنا بود، دقیق اون شبی که اومد خونه ی تو من هکش کردم از طریق شمارش و عمسهایی که نشون میداد با دوست دخترپدرش رابطه داره رو براش فرستادم و بهش زنگ زدم و بهش گفتم اگه همین الان از خونه ی تو نیاد بیرون ...
شیرین دستاش رو روی دهنش گذاشته بود و با چشمای گرد شده داشت منو نگاه میکرد...
حرفهام رو ادامه دادم...
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
پرید وسط حرفم
+ باشه قبول ، فقط یک هفته وقت داری، ولی الان باید به سوالات من گوش بدی
از اعماق ریه هام نفس راحتی کشیدم
باید اول منو بشناسه و بدونه که هوس یک لحظه ای نبوده بودنم باهاش باید بدونه که حتی ریتم نفس کشیدنش هم منو دیوونه میکنه، اون شب هم خودش اگه با من همراهی نمیکرد قطعاً ازش دور میشدم، اون هم من، منی که به خاطر شیرین همه ی خوشی ها رو به خودم حروم کردم...
با صداش از افکارم دست کشیدم
_ میخوام بدونم چرا تصمیم گرفتی هکم کنی؟
لبخند تلخی زدم
+ میدونی، وقتی عاشقت شاگرد یه مغازه ی مبایل فروشی بودم، هک کردن رو در حد یه مبتدی بلد بودم! وقتی تو رو دیدم اولین بار تو حسرت دیدن دوبارت ماه ها سوختم ولی میدونی من همیشه حقیقت نگر بودم! میدونستم برات بس نیستم، میدونستم برات کمم، لیاقت تویی که همه چی تموم هستی رو ندارم،
لبخند تلخی زدم و به چشماش نگاه کردم تا عکس العملش رو ببینم
+ میدونی اولین کسی که هکش کردم کی بود؟
سرش رو به علامت نه تکون داد که ادامه دادم
+ اولین نفر شایان بود، شایانی که از دید تمام بچه های دانشکده یه جنتلمن به تمام معنا بود، دقیق اون شبی که اومد خونه ی تو من هکش کردم از طریق شمارش و عمسهایی که نشون میداد با دوست دخترپدرش رابطه داره رو براش فرستادم و بهش زنگ زدم و بهش گفتم اگه همین الان از خونه ی تو نیاد بیرون ...
شیرین دستاش رو روی دهنش گذاشته بود و با چشمای گرد شده داشت منو نگاه میکرد...
حرفهام رو ادامه دادم...
۳.۲k
۲۷ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.