پارت 29 فصل 2 دزد پنهان
پارت 29 فصل 2 دزد پنهان
جین ویو
اون عکسا منو داغون کرد هیچ وقت فکر نمیکردم با من اینکارو بکنه رفتم روی صندلی جلوی ساحل نشستم حالم اصلا خوب نبود به ساحل خیره شده بودم نباید اینطوری میشد نیاز داشتم تا تنها باشم رفتم خونه ی خودم
* فلش بک به شب *
جین ویو
ا/ت ویو
بعد از خوردن شام و شستن ظرفا با جک نشستیم رو مبلا توی فکر بودم
جک : ا/ت
ا/ت : ....
جک : ا/ت
ا/ت : بله بله چیشده
جک : تو فکر بودی
ا/ت : عا آره
جک : به چی فکر میکردی
ا/ت : جک....من باید برم
جک : چی؟ کجا
ا/ت : باید از اینجا برم
جک : امکان نداره ا/ت تو یه دزد تحت تعقیبی کجا میخوای بری
ا/ت : میرم ایتالیا باید یه پاسپورت جعلی جور کنم از اینجا میرم
جک : مطمعنی؟
ا/ت : کاملا دیگه نمیتونم اینجا بمونم
اولین قطره اشک از چشمم افتاد
بغلم کرد
جک : باشه باشه منم کمکت میکنم گریه نکن
ا/ت : من.. اونکارو.. نکردم من بهش خیانت....نکردم
جک : من باورت دارم میدونم که اینکارو نکردی
ا/ت : خوش.. حالم.. که هستی
جک : منم همینطور
بعد از چند دقیقه از هم جدا شدیم حالم بهتر شده بود
جک : خوبی؟
ا/ت : بهترم مرسی
جک : بهتر از اینم میشی
ا/ت : ممنون...شبت بخیر
جک : شب بخیر
رفتم اتاقم هنوزم قبلیه بود هیچ تغییری نکرده بود بعد از اینکه لباسمو عوض کردم رو تخت دراز کشیدم و خوابیدم
جین ویو
ساعت 12 شب بود خیلی وقته اینجا تو بالکن نشستم و دارم اشک میریزم آخه چرا باید این کارو میکرد چرا مگه من چیکار کرده بودم این حق من بود؟ این بالکن این بالکن بود که باعث شد با اون روبه رو بشم این بالکن بود این بالکن.....حالم خیلی بد بود بلند شدم و رفتم داخل لباسامو عوض کردم و خودم پرت کردم رو تخت به سقف زل زدم دیگه نفهمیدم چی شد و خوابم برد
پدر جین ویو
پدر جین : عوضی پس که دیگه باهاش حرفم میزنی آره کثافت
کورالین : بخد..ا من...کا..ری نکر..دم
پدر جین : حالا پشت سر من با اون دختره ی آشغال حرف میزنید آره
کورالین : لطف.. ا نز.. ن
پدر جین : چی شد دیگه پشت سرم حرف نمیزنی
کورالین : م.. ن پشت.. سر..ت.. حرف... نزدم بخدا
رو زانو هام نشستم و از موهاش گرفتم
پدر جین : به من دروغ نگو زنیکه خفه شو
کورالین : تروخدا.. تروخدا
پدر جین : دیگه خیلی دیره
شروع کردم با شلاق زدنش حالا کارش به جایی رسیده که منو دور میزنه گریه میکرد بعد از یک ساعت زدنش بایدم گریه کنه بعد از چند دقیقه فکر کردم از حال رفته منم خسته بودم رو زانو هام جلوش نشستم بهش نگاه کردم
کورالین : نَ.. مُر.. دَ م
صداش اومد نمیدونم چرا وقتی صداش اومد یهو دلم لرزید چقدر عجیبه
پدر جین : چه ربطی داره
کورالین : ت.. و میخوای.. که م.. ن.. بمی.. رم و.. لی
نزاشتم حرفش تموم بشه و گفتم :
پدر جین : من نمیخوام که تو بمیری فقط باید درس میگرفتی
پاشدم میخواستم برم که صداش اومد
کورالین : میدونی... چیه
برگشتم سمتش بهش نگاه کردم حالش اصلا خوب نبود
کورالین : اینکه... اینکه.. با... همه.. ی.. این .. کا.. رات.. بازم.. بازم.. دوس.. ت... دا.. رم
چی گفت گفت دوسم داره
پدر جین : چی
کورالین: دوست... دارم
نه این امکان نداره اون منو دوست نداشت از من متنفر بود یهو چی شد که...نه نمیشه من چم شد سریع اومدم بیرون درو بستم و بهش تکیه دادم قلبم داشت از دهنم میومد بیرون سریع رفتم سمت تلفن و زنگ زدم به دکتر
دکتر : بله
پدر جین : سریع سریع بیا اینجا زود باش
قط کردم حالم خوب نبود یهو چم شد من که چیزیم نبود
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
اسلاید سوم : لباس جین موقع خواب 💓🌻
اسلاید دوم : لباس ا/ت وقتی لباساشو عوض کرد و خوابید🧡💛
جین ویو
اون عکسا منو داغون کرد هیچ وقت فکر نمیکردم با من اینکارو بکنه رفتم روی صندلی جلوی ساحل نشستم حالم اصلا خوب نبود به ساحل خیره شده بودم نباید اینطوری میشد نیاز داشتم تا تنها باشم رفتم خونه ی خودم
* فلش بک به شب *
جین ویو
ا/ت ویو
بعد از خوردن شام و شستن ظرفا با جک نشستیم رو مبلا توی فکر بودم
جک : ا/ت
ا/ت : ....
جک : ا/ت
ا/ت : بله بله چیشده
جک : تو فکر بودی
ا/ت : عا آره
جک : به چی فکر میکردی
ا/ت : جک....من باید برم
جک : چی؟ کجا
ا/ت : باید از اینجا برم
جک : امکان نداره ا/ت تو یه دزد تحت تعقیبی کجا میخوای بری
ا/ت : میرم ایتالیا باید یه پاسپورت جعلی جور کنم از اینجا میرم
جک : مطمعنی؟
ا/ت : کاملا دیگه نمیتونم اینجا بمونم
اولین قطره اشک از چشمم افتاد
بغلم کرد
جک : باشه باشه منم کمکت میکنم گریه نکن
ا/ت : من.. اونکارو.. نکردم من بهش خیانت....نکردم
جک : من باورت دارم میدونم که اینکارو نکردی
ا/ت : خوش.. حالم.. که هستی
جک : منم همینطور
بعد از چند دقیقه از هم جدا شدیم حالم بهتر شده بود
جک : خوبی؟
ا/ت : بهترم مرسی
جک : بهتر از اینم میشی
ا/ت : ممنون...شبت بخیر
جک : شب بخیر
رفتم اتاقم هنوزم قبلیه بود هیچ تغییری نکرده بود بعد از اینکه لباسمو عوض کردم رو تخت دراز کشیدم و خوابیدم
جین ویو
ساعت 12 شب بود خیلی وقته اینجا تو بالکن نشستم و دارم اشک میریزم آخه چرا باید این کارو میکرد چرا مگه من چیکار کرده بودم این حق من بود؟ این بالکن این بالکن بود که باعث شد با اون روبه رو بشم این بالکن بود این بالکن.....حالم خیلی بد بود بلند شدم و رفتم داخل لباسامو عوض کردم و خودم پرت کردم رو تخت به سقف زل زدم دیگه نفهمیدم چی شد و خوابم برد
پدر جین ویو
پدر جین : عوضی پس که دیگه باهاش حرفم میزنی آره کثافت
کورالین : بخد..ا من...کا..ری نکر..دم
پدر جین : حالا پشت سر من با اون دختره ی آشغال حرف میزنید آره
کورالین : لطف.. ا نز.. ن
پدر جین : چی شد دیگه پشت سرم حرف نمیزنی
کورالین : م.. ن پشت.. سر..ت.. حرف... نزدم بخدا
رو زانو هام نشستم و از موهاش گرفتم
پدر جین : به من دروغ نگو زنیکه خفه شو
کورالین : تروخدا.. تروخدا
پدر جین : دیگه خیلی دیره
شروع کردم با شلاق زدنش حالا کارش به جایی رسیده که منو دور میزنه گریه میکرد بعد از یک ساعت زدنش بایدم گریه کنه بعد از چند دقیقه فکر کردم از حال رفته منم خسته بودم رو زانو هام جلوش نشستم بهش نگاه کردم
کورالین : نَ.. مُر.. دَ م
صداش اومد نمیدونم چرا وقتی صداش اومد یهو دلم لرزید چقدر عجیبه
پدر جین : چه ربطی داره
کورالین : ت.. و میخوای.. که م.. ن.. بمی.. رم و.. لی
نزاشتم حرفش تموم بشه و گفتم :
پدر جین : من نمیخوام که تو بمیری فقط باید درس میگرفتی
پاشدم میخواستم برم که صداش اومد
کورالین : میدونی... چیه
برگشتم سمتش بهش نگاه کردم حالش اصلا خوب نبود
کورالین : اینکه... اینکه.. با... همه.. ی.. این .. کا.. رات.. بازم.. بازم.. دوس.. ت... دا.. رم
چی گفت گفت دوسم داره
پدر جین : چی
کورالین: دوست... دارم
نه این امکان نداره اون منو دوست نداشت از من متنفر بود یهو چی شد که...نه نمیشه من چم شد سریع اومدم بیرون درو بستم و بهش تکیه دادم قلبم داشت از دهنم میومد بیرون سریع رفتم سمت تلفن و زنگ زدم به دکتر
دکتر : بله
پدر جین : سریع سریع بیا اینجا زود باش
قط کردم حالم خوب نبود یهو چم شد من که چیزیم نبود
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
اسلاید سوم : لباس جین موقع خواب 💓🌻
اسلاید دوم : لباس ا/ت وقتی لباساشو عوض کرد و خوابید🧡💛
۵۸.۰k
۱۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.