*my mafia friend*PT16
صبحونمون رو خوردیم و میز رو جمع کردیم...رفتیم توی حال نشستی که گفتم
%نظرت چیه بلیت بگیریم؟؟؟
=بقیه ناراحت نمیشنن؟؟/
%مشکلی نیست قبول میکنن...
=باششه
بلند شدم رفتم توی اتاقو لپ تاپمو اوردم...نشستم کنار نامجونو روشنش کردم...
%بیا...
=من؟
%نه پس من...
=هیونگ چقد تو نمکی(پوکر)
سایت رو باز کردیمو دنبال بلیتی که میخواستیم گشتیم...بعد یک ربع بلیتارو گرفتیم...
=هوففففیشششش
%تموم شد
=هیونگ...نظرت چیه فیلم ببینیم؟؟
%مثبته
=خب پس...امممم چی باید ببینیم؟/
%یه پیشنهاد دارم...روباه نه دم فصل دومش اومده...نظرت چیه که بشینیم ببینیم؟؟
=اوووو حتمااااا.
لپ تاپو به تلویزیون وصل کردمو فیلم رو گذاشتم...
%بیا...
=اوک...
همینطوری که فیلم میدیدیم...داشت خواب میگرفت.چون دیشب اصلا نخوابیدم...
*ویو راوی*
تموم تلاشش رو میکرد که بیدار بمونه...ولی پلکاش سنگین شده بودن...همینطور که به زور چشم هاش رو باز گذاشته بود...کم کم خوابش برد...
نامجون که غرق فیلم شه بود ب صدای خر خر هیونگش به خودش اومد...ناخداگاه لبخند زدو گفت
=همیشه این ویژگی مزخرف بوده...
بلند شدو فیلم رو استوپ کرد.رفتو از روی تخت جین هیونگ پتوش رو برداشت کشید روش خودش ه یه پتو و بالشت برداشتو وسط حال خوابید و به فیلم دیدن ادامه داد...
*ویو سولار*
با صدای جسکون که میگفت
÷سولار شی؟؟؟پاشو...باید شروع کنیمم...
+اجوشی ولم کن...(خوابالو)
÷اجوشییی؟تو به من میگی اجوشییی
+یا خداا...چتونهه...
+او...ببخشید با کوک اشتباه گرفتم...
÷مگه به کوک میگی اجوشی؟
+اره.
÷هعیی پاشو...برای خودت لباش اوردی که توش راحت باشی برای تمرین؟
+اره
از اتاق رفتش بیرون...منم رفتم دستشویی و کارامو کردم اومدم بیرونو لباسامو عوض کردم.موهامو شونه کردمو بالای سرم گوجه کردم...و بعدش از اتاق رفتم بیرون...
+جکسون شی؟کجایی؟
÷توی اتاقم...کاری داری؟؟
+فقط خواستم بگم من امادم
÷اومدم
از اتاقش اوم بیرونو گفت
÷بیرم صبحونه بخوریم...
+باشه...
رفتیم توی اشپزخونه و صبحونمون رو خوردیم....
+مرسی...
÷خب بریم شروع کنیم؟
+حتمااا
÷بریم طبقه ی پایین
+اهوم
رفتیم طبقه ی پایین که کاملا شبیه سالن تمرین بودش که رو به ن گفت
÷اول گرم میکنیم.بعدش یه دور مبارزه که ببینم تا چه حدی و بعدشم یکم کار با اصلحه
+باشههه
شروع کردیم باهم گرم کردن...بعد یک ربع که گرم کردم گفت
÷یخورده مبارزه بلدی دیگه نه؟؟
+یجورایی اره...به هر حال تو خانواده ای به دنیا اومدم که مافیا بودن همشون:)
÷خب اماده ای؟
+اهوم
نفس عمیقی کشیدمو تعضیمی کردم و شروع کردیم مبارزه کردن...حدود نیم ساعت داشتیم مبارزه میکردیم که زدمش زمین و پامو گذاشتم روی قفسه ی سینش..
÷او.انتطار نداشتم اینقدر قوی باشی
+شاید شما ضعیفی
÷نه بابا...
÷میزاری بلند بشم؟؟؟
+عه چیز اره
کمکش کردم بلند بشه که گفت
÷یکم استراحت کن بعدش میریم کار با اصلحه
+اهوم
.
.
.
استایل سولار(اسلاید دوم)
%نظرت چیه بلیت بگیریم؟؟؟
=بقیه ناراحت نمیشنن؟؟/
%مشکلی نیست قبول میکنن...
=باششه
بلند شدم رفتم توی اتاقو لپ تاپمو اوردم...نشستم کنار نامجونو روشنش کردم...
%بیا...
=من؟
%نه پس من...
=هیونگ چقد تو نمکی(پوکر)
سایت رو باز کردیمو دنبال بلیتی که میخواستیم گشتیم...بعد یک ربع بلیتارو گرفتیم...
=هوففففیشششش
%تموم شد
=هیونگ...نظرت چیه فیلم ببینیم؟؟
%مثبته
=خب پس...امممم چی باید ببینیم؟/
%یه پیشنهاد دارم...روباه نه دم فصل دومش اومده...نظرت چیه که بشینیم ببینیم؟؟
=اوووو حتمااااا.
لپ تاپو به تلویزیون وصل کردمو فیلم رو گذاشتم...
%بیا...
=اوک...
همینطوری که فیلم میدیدیم...داشت خواب میگرفت.چون دیشب اصلا نخوابیدم...
*ویو راوی*
تموم تلاشش رو میکرد که بیدار بمونه...ولی پلکاش سنگین شده بودن...همینطور که به زور چشم هاش رو باز گذاشته بود...کم کم خوابش برد...
نامجون که غرق فیلم شه بود ب صدای خر خر هیونگش به خودش اومد...ناخداگاه لبخند زدو گفت
=همیشه این ویژگی مزخرف بوده...
بلند شدو فیلم رو استوپ کرد.رفتو از روی تخت جین هیونگ پتوش رو برداشت کشید روش خودش ه یه پتو و بالشت برداشتو وسط حال خوابید و به فیلم دیدن ادامه داد...
*ویو سولار*
با صدای جسکون که میگفت
÷سولار شی؟؟؟پاشو...باید شروع کنیمم...
+اجوشی ولم کن...(خوابالو)
÷اجوشییی؟تو به من میگی اجوشییی
+یا خداا...چتونهه...
+او...ببخشید با کوک اشتباه گرفتم...
÷مگه به کوک میگی اجوشی؟
+اره.
÷هعیی پاشو...برای خودت لباش اوردی که توش راحت باشی برای تمرین؟
+اره
از اتاق رفتش بیرون...منم رفتم دستشویی و کارامو کردم اومدم بیرونو لباسامو عوض کردم.موهامو شونه کردمو بالای سرم گوجه کردم...و بعدش از اتاق رفتم بیرون...
+جکسون شی؟کجایی؟
÷توی اتاقم...کاری داری؟؟
+فقط خواستم بگم من امادم
÷اومدم
از اتاقش اوم بیرونو گفت
÷بیرم صبحونه بخوریم...
+باشه...
رفتیم توی اشپزخونه و صبحونمون رو خوردیم....
+مرسی...
÷خب بریم شروع کنیم؟
+حتمااا
÷بریم طبقه ی پایین
+اهوم
رفتیم طبقه ی پایین که کاملا شبیه سالن تمرین بودش که رو به ن گفت
÷اول گرم میکنیم.بعدش یه دور مبارزه که ببینم تا چه حدی و بعدشم یکم کار با اصلحه
+باشههه
شروع کردیم باهم گرم کردن...بعد یک ربع که گرم کردم گفت
÷یخورده مبارزه بلدی دیگه نه؟؟
+یجورایی اره...به هر حال تو خانواده ای به دنیا اومدم که مافیا بودن همشون:)
÷خب اماده ای؟
+اهوم
نفس عمیقی کشیدمو تعضیمی کردم و شروع کردیم مبارزه کردن...حدود نیم ساعت داشتیم مبارزه میکردیم که زدمش زمین و پامو گذاشتم روی قفسه ی سینش..
÷او.انتطار نداشتم اینقدر قوی باشی
+شاید شما ضعیفی
÷نه بابا...
÷میزاری بلند بشم؟؟؟
+عه چیز اره
کمکش کردم بلند بشه که گفت
÷یکم استراحت کن بعدش میریم کار با اصلحه
+اهوم
.
.
.
استایل سولار(اسلاید دوم)
۹.۴k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.