هرچی من بگمه پارت چهل و پنجم
#هرچی_من_بگمه #پارت_چهل_و_پنجم
از زبون #زهرا
امروز روز عروسی بود
تاعو:امروز به بعد قراره مال خودم بشی خلنوم خونم بشی
-فکز کنم شعر گفتی😂
صدای در اومد
عاطفه:سلام عشقتون اومد
تا دیدمش دویدم رفتم بغلش کردم
-سلام عشقم
عاطفه:اهای یابو دردم اومد
-ببخشید😁
عاطفه:خوبی عشقم؟؟اینجا چیکار میکنی؟؟مامان....
-لطفا نپرس😔
عاطفه:باشه😊
رویا:پیش به سوی ارایشگاه رفتیم لباسایی که خریده بودیم رو برداشتیم رفتیم سوار ماشین دخترا شدیم چهار تا چهار تا تویه ماشین رفتیم ارایشگاه ساعت 6 تاعو میومد دنبالم
رکسانا:من میترسم اون خرس خوابالو خواب بمونه برای عروسی
رویا:نترس تاعو بهم قول داد هرطور شده بیدارش کنه😂
رسیدیم ارایشگاه
ارایشگر:بهبه چه خانومای خوشگلی شما که خودتون خوشگلید چرا اومدید ارایشگاه؟؟
ارایشگاهش بزرگ و باکلاس بود نمیخواستم بیام اینجا حتمن پسرا خیلی تو خرج افتادن😔
سیلدا:چرا ناراحتی؟؟عروسیه تو مال ماهم هست پس نگران مخارجش نباش
-اخه من همیشه باعث دردسرم
معصومه:مامان و باباتم دعوت کردی؟؟
-اره ارمینم میاد
حوری:وات؟؟
نفس:دیوونهای؟؟
ایناز:میخوای جشن و بهم بزنه؟؟
-نه نمیخواستم ولی خوب تاعو اصرار کرد گفت میخواد بهش نشون بده که من الان برای اونم
رکسانا:اااووووو
نشستیم ارایشگرها ارایشمون کزدن ارایشگر اصلی من و ارایش کرد و دستیار هاش دخترا رو حالا نوبت موهامون بود موهامونم درست کردن
ساعت 6 بود که یه صدایی اومد رفتم بیرون چون هوا سرد بود
(پاییز بود)
یه شنل روی شونه هام بود رفتم تاعو تا من و دید خیلی شگفت انگیز نگام کرد اومد جلو و بعد یه دسته گل رز سفید داد دستم
تاعو:بریم عشقم
از زبون #زهرا
امروز روز عروسی بود
تاعو:امروز به بعد قراره مال خودم بشی خلنوم خونم بشی
-فکز کنم شعر گفتی😂
صدای در اومد
عاطفه:سلام عشقتون اومد
تا دیدمش دویدم رفتم بغلش کردم
-سلام عشقم
عاطفه:اهای یابو دردم اومد
-ببخشید😁
عاطفه:خوبی عشقم؟؟اینجا چیکار میکنی؟؟مامان....
-لطفا نپرس😔
عاطفه:باشه😊
رویا:پیش به سوی ارایشگاه رفتیم لباسایی که خریده بودیم رو برداشتیم رفتیم سوار ماشین دخترا شدیم چهار تا چهار تا تویه ماشین رفتیم ارایشگاه ساعت 6 تاعو میومد دنبالم
رکسانا:من میترسم اون خرس خوابالو خواب بمونه برای عروسی
رویا:نترس تاعو بهم قول داد هرطور شده بیدارش کنه😂
رسیدیم ارایشگاه
ارایشگر:بهبه چه خانومای خوشگلی شما که خودتون خوشگلید چرا اومدید ارایشگاه؟؟
ارایشگاهش بزرگ و باکلاس بود نمیخواستم بیام اینجا حتمن پسرا خیلی تو خرج افتادن😔
سیلدا:چرا ناراحتی؟؟عروسیه تو مال ماهم هست پس نگران مخارجش نباش
-اخه من همیشه باعث دردسرم
معصومه:مامان و باباتم دعوت کردی؟؟
-اره ارمینم میاد
حوری:وات؟؟
نفس:دیوونهای؟؟
ایناز:میخوای جشن و بهم بزنه؟؟
-نه نمیخواستم ولی خوب تاعو اصرار کرد گفت میخواد بهش نشون بده که من الان برای اونم
رکسانا:اااووووو
نشستیم ارایشگرها ارایشمون کزدن ارایشگر اصلی من و ارایش کرد و دستیار هاش دخترا رو حالا نوبت موهامون بود موهامونم درست کردن
ساعت 6 بود که یه صدایی اومد رفتم بیرون چون هوا سرد بود
(پاییز بود)
یه شنل روی شونه هام بود رفتم تاعو تا من و دید خیلی شگفت انگیز نگام کرد اومد جلو و بعد یه دسته گل رز سفید داد دستم
تاعو:بریم عشقم
۶.۹k
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.