سناریو..شب اولین رابطه ..
سناریو..شب اولین رابطه ..
بنگچان..
سعی میکرد خودش رو کنترل کنه..چون اولین بارت بود نمیخواست زیاد درد بکشی..اما اخرش خیلی بهت فشار اورد ...هر موقع که میخواست میبوسیدت ..حتی اگه تو اوج بودین..دست هات رو بالا سرت گرفته بود..پس نمیتونستی مخالفتی با کارایی که میخواد باهات بکنه کنی..در اخر سر که هردوتون ارگسام رسیدین..کنارت دراز میکشه و محکم بغلت میکنه..
-فکر نمیکردم در این حد بتونی فوق العاده باشی..
___________
مینهو..
بر خلاف بنگچان ..اصلا خودش رو کنترل نمیکنه کنه..دست هات رو بالا سرت گرفته و هر از گاهی اذیتت میکنه ..مطمئنن وقتی صبح نمیتونی یک میلی متر هم از جات تکون بخوری..از بس وحشی بازی در اورد..اما صبح خیلی خوب میتونه اون دردی که کشیدی رو جبران کنه..
-به من که خوشگذشت..
با لحن عصبی و کلافه سر مینهو که خندون بود داد کشیدی..
-البته که بهت خوشگذشت..اونقدر دیشب وحشی باز در اوردی حتی نمیتونم تکون بخورم..
تک خنده ی بی صدایی کرد و سمتت اومد و بغلت کرد..
___________
چانگبین..
خودش رو کنترل میکرد چون میخواست تو هم لذت ببری اما خب..زورش زیاد بود ..حتی اگه خودش رو کنترل میکرد باز هم دردت میگرفت..سر همین هم ازت همش عذر خواهی میکرد..
__________
جیسونگ..
انتظار نداشتی با همچین قیافه کیوتی اینقدر بهت سخت بگیره..درحد مینهو بهت سخت نگرفت اما سعی هم نمیکرد خودش رو کنترل کنه.هروقت دردت میگرفت سرعتش رو پایین میاورد..
-میدونم دردت گرفته..اما ..مطمئن باش وقتی لذتش رو حس کنی ..دیگه دردش از یادت میره
بنگچان..
سعی میکرد خودش رو کنترل کنه..چون اولین بارت بود نمیخواست زیاد درد بکشی..اما اخرش خیلی بهت فشار اورد ...هر موقع که میخواست میبوسیدت ..حتی اگه تو اوج بودین..دست هات رو بالا سرت گرفته بود..پس نمیتونستی مخالفتی با کارایی که میخواد باهات بکنه کنی..در اخر سر که هردوتون ارگسام رسیدین..کنارت دراز میکشه و محکم بغلت میکنه..
-فکر نمیکردم در این حد بتونی فوق العاده باشی..
___________
مینهو..
بر خلاف بنگچان ..اصلا خودش رو کنترل نمیکنه کنه..دست هات رو بالا سرت گرفته و هر از گاهی اذیتت میکنه ..مطمئنن وقتی صبح نمیتونی یک میلی متر هم از جات تکون بخوری..از بس وحشی بازی در اورد..اما صبح خیلی خوب میتونه اون دردی که کشیدی رو جبران کنه..
-به من که خوشگذشت..
با لحن عصبی و کلافه سر مینهو که خندون بود داد کشیدی..
-البته که بهت خوشگذشت..اونقدر دیشب وحشی باز در اوردی حتی نمیتونم تکون بخورم..
تک خنده ی بی صدایی کرد و سمتت اومد و بغلت کرد..
___________
چانگبین..
خودش رو کنترل میکرد چون میخواست تو هم لذت ببری اما خب..زورش زیاد بود ..حتی اگه خودش رو کنترل میکرد باز هم دردت میگرفت..سر همین هم ازت همش عذر خواهی میکرد..
__________
جیسونگ..
انتظار نداشتی با همچین قیافه کیوتی اینقدر بهت سخت بگیره..درحد مینهو بهت سخت نگرفت اما سعی هم نمیکرد خودش رو کنترل کنه.هروقت دردت میگرفت سرعتش رو پایین میاورد..
-میدونم دردت گرفته..اما ..مطمئن باش وقتی لذتش رو حس کنی ..دیگه دردش از یادت میره
۲۴.۶k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳