هایییی اومدم با دو تا داستانااااا موزیک کوک رو شنیدید؟ مح
هایییی اومدم با دو تا داستانااااا موزیک کوک رو شنیدید؟ محشرههههه
پارت ۴۱
اما قبل از حرف جیمین خون از پهلوش پاره شد
نارا با کپ به دست خونی جیمین زل زد الینا همونطور که لبخند روی لبش بود از کنار جیمین رد شد و دست نارا رو گرفت اما چند دقیقه بعد با تیکه ای شیشه سیاه مواجه شد به خوبی میدونست کار کیه
# دست بهش نزن
¥ اوه برادرای فداکار اینجان
الینا دست نارا رو رها کرد و به عقب رفت به نارا نگاه کرد
¥ اینبار نشد اما .........گیرت میندازم
با این حرف جین سمت الینا رفت اما بعد با کلی دود تو اطرافش رو به رو شد
÷ شت رفت
+ خدای منننننن جیمیننننن
با جیغ نارا همه حواسشون رو جمع کردن و سمت جیمین رفتن جیمین به دلیل از دست دادن قدرتش خون بیشتری ازش جاری میشد
٪ شت باید یه کاری کنیم
× نمیتونیم بلندش کنیم
☆ پس چیکار کنیم
_ نمیدونمممممم
نارا به ارومی سعی کرد جیمین رو بلند کنه اما....بیفایده بود جیمین مثل سنگ شده بود
نامجون دستش رو روی شونه نارا گذاشت
×بی فایده است تلاش نکن چون از قدرتش استفاده کرده الان خیلی ضعیفتر شده
+باید یه کاری کنیم اگه اینجا رهاش کنیم میمیره میفهمی؟
جیمین به آرومی دست نارا رو گرفت و صورتش رو سمت خودش برگردوند
=برین من انقدر مهم نیستم
_جیمین زر مفت نزن
جین سمت جیمین رفت و دستش رو روی گردنش انداخت
÷تعدادمون زیاده به احتمال زیاد بتونیم حداقل تا بیرون از اینجا ببریمش
بقیه با این حرف جین سعی کردن که جیمین و بلند کنن و موفق هم بودند اونا سمت در خروجی رفتن و بعد از خارج شدن ازش جیمین سنگینتر شد کوک لب زد
_اگه اینکار و ادامه بدیم جیمین همینطوری سنگینتر میشه و هم برای ما سخت میشه هم برای خودش
نارا که دیگه اشکاش در اومده بود با گریه گفت
+پس میخواین چیکار کنین همین جا که نمیخواین ولش کنین
٪آخرین چاره است
+نه میتونیم یه کاری کنیم شاید اینجا چوبی باشه که بزاریمش روش
یونا به آرومی دست نارا رو گرفت
*میبینی که نمیشه داره بدنش همینطوری سنگتر و سنگتر میشه
+خواهش میکنم نمیخوام از دست بره
&ما هم نمیخوایم
اینو هانایی میگفت که دسته جی هوپ رو برای آروم کردن خودش گرفته بود نارا آروم سمت جیمین رفت که بهش لبخند میزد
+میدونی خیلی دیوونهای
=آره دیوونه کل وجود تو
ناراخندهای کرد ولی دقیقاً بعد از خندهاش قطره اشکی روی بدنه جیمین ریخت جیمین صورت نارا رو بالا آورد......
پارت ۴۱
اما قبل از حرف جیمین خون از پهلوش پاره شد
نارا با کپ به دست خونی جیمین زل زد الینا همونطور که لبخند روی لبش بود از کنار جیمین رد شد و دست نارا رو گرفت اما چند دقیقه بعد با تیکه ای شیشه سیاه مواجه شد به خوبی میدونست کار کیه
# دست بهش نزن
¥ اوه برادرای فداکار اینجان
الینا دست نارا رو رها کرد و به عقب رفت به نارا نگاه کرد
¥ اینبار نشد اما .........گیرت میندازم
با این حرف جین سمت الینا رفت اما بعد با کلی دود تو اطرافش رو به رو شد
÷ شت رفت
+ خدای منننننن جیمیننننن
با جیغ نارا همه حواسشون رو جمع کردن و سمت جیمین رفتن جیمین به دلیل از دست دادن قدرتش خون بیشتری ازش جاری میشد
٪ شت باید یه کاری کنیم
× نمیتونیم بلندش کنیم
☆ پس چیکار کنیم
_ نمیدونمممممم
نارا به ارومی سعی کرد جیمین رو بلند کنه اما....بیفایده بود جیمین مثل سنگ شده بود
نامجون دستش رو روی شونه نارا گذاشت
×بی فایده است تلاش نکن چون از قدرتش استفاده کرده الان خیلی ضعیفتر شده
+باید یه کاری کنیم اگه اینجا رهاش کنیم میمیره میفهمی؟
جیمین به آرومی دست نارا رو گرفت و صورتش رو سمت خودش برگردوند
=برین من انقدر مهم نیستم
_جیمین زر مفت نزن
جین سمت جیمین رفت و دستش رو روی گردنش انداخت
÷تعدادمون زیاده به احتمال زیاد بتونیم حداقل تا بیرون از اینجا ببریمش
بقیه با این حرف جین سعی کردن که جیمین و بلند کنن و موفق هم بودند اونا سمت در خروجی رفتن و بعد از خارج شدن ازش جیمین سنگینتر شد کوک لب زد
_اگه اینکار و ادامه بدیم جیمین همینطوری سنگینتر میشه و هم برای ما سخت میشه هم برای خودش
نارا که دیگه اشکاش در اومده بود با گریه گفت
+پس میخواین چیکار کنین همین جا که نمیخواین ولش کنین
٪آخرین چاره است
+نه میتونیم یه کاری کنیم شاید اینجا چوبی باشه که بزاریمش روش
یونا به آرومی دست نارا رو گرفت
*میبینی که نمیشه داره بدنش همینطوری سنگتر و سنگتر میشه
+خواهش میکنم نمیخوام از دست بره
&ما هم نمیخوایم
اینو هانایی میگفت که دسته جی هوپ رو برای آروم کردن خودش گرفته بود نارا آروم سمت جیمین رفت که بهش لبخند میزد
+میدونی خیلی دیوونهای
=آره دیوونه کل وجود تو
ناراخندهای کرد ولی دقیقاً بعد از خندهاش قطره اشکی روی بدنه جیمین ریخت جیمین صورت نارا رو بالا آورد......
۴.۶k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.