اهوی من
اهوی من
پارت ۳۷
داشتم سالاد درست میکردم ک اراد از پشت بغلم کرد
اراد:هنوز منو نبخشیدی
اهو:نه برو کنار گرمم میشه قلبم گرفت
اراد با ناراحتی میره یک گوشه میشینه به اهو حق میداد ولی خب اراد چی گناهی داشت اون اهو رو دوست داشت
همه نهار خوردن موقع ظرف شستن بود ک اهو متوجه کسی کنارش شد حس میکرد یکی کنارشه ولی هرچی دورورشو میگشت هیچکس نبود!
(دوماه بعد)
(اهو)
الان دوماه ک ما تو این خونه ایم اراد ک نمزاشت برم پیش مامان بابام کابوس هم کمتر شده بود به بچه ها عادت کرده بودم با اراد هم همش دعوا داشتیم ولی اخرش میگفتیم دوست دارم حالا یک چند روزی بود ک خوب نبود رفتم تو اشپزخونه ک دیدم داره غزل غذا درست میکنه رفتم پیشش رفتم جای گاز ک غذا رو هم بزنم ک وقتی ک بوی غذا به دماغم خورد حالم بد شد و بالا اوردم
غزل:اهو خوبی اهووو
اهو:خوبم فقط یکم حالم بهم خورد
غزل:بیا بشین اینجا برات اب بیارم
نشستم برام اب اورد
غزل دست زد به شکمم
غزل:دارم حسش میکنم
اهو:کی رو ؟
غزل:بچتو اهو تو بارداری(با ذوق)
اهو:باردارم(بابغض)
غزل:چرا بغض کردی اهو تو داری مامان میشی
اهو:دلم میخواست مامانم اولین نفری باشه ک میفهمه باردارم
غزل:(تودلش میگ:مامانت قبل اینک من بفهمم اون فهمیده)
غزل:حالا سعادت ما شده ک ما اول بفهمیم
اهو:چجوری به اراد بگم
غزل:با سوپرایز جشن اوکی؟
اهو:اره دلم میخواد سوپرایزشون کنمم (با ذوق)
غزل:بیا نزدیک بهت بگم چی نقشی دارم
......
پارت ۳۷
داشتم سالاد درست میکردم ک اراد از پشت بغلم کرد
اراد:هنوز منو نبخشیدی
اهو:نه برو کنار گرمم میشه قلبم گرفت
اراد با ناراحتی میره یک گوشه میشینه به اهو حق میداد ولی خب اراد چی گناهی داشت اون اهو رو دوست داشت
همه نهار خوردن موقع ظرف شستن بود ک اهو متوجه کسی کنارش شد حس میکرد یکی کنارشه ولی هرچی دورورشو میگشت هیچکس نبود!
(دوماه بعد)
(اهو)
الان دوماه ک ما تو این خونه ایم اراد ک نمزاشت برم پیش مامان بابام کابوس هم کمتر شده بود به بچه ها عادت کرده بودم با اراد هم همش دعوا داشتیم ولی اخرش میگفتیم دوست دارم حالا یک چند روزی بود ک خوب نبود رفتم تو اشپزخونه ک دیدم داره غزل غذا درست میکنه رفتم پیشش رفتم جای گاز ک غذا رو هم بزنم ک وقتی ک بوی غذا به دماغم خورد حالم بد شد و بالا اوردم
غزل:اهو خوبی اهووو
اهو:خوبم فقط یکم حالم بهم خورد
غزل:بیا بشین اینجا برات اب بیارم
نشستم برام اب اورد
غزل دست زد به شکمم
غزل:دارم حسش میکنم
اهو:کی رو ؟
غزل:بچتو اهو تو بارداری(با ذوق)
اهو:باردارم(بابغض)
غزل:چرا بغض کردی اهو تو داری مامان میشی
اهو:دلم میخواست مامانم اولین نفری باشه ک میفهمه باردارم
غزل:(تودلش میگ:مامانت قبل اینک من بفهمم اون فهمیده)
غزل:حالا سعادت ما شده ک ما اول بفهمیم
اهو:چجوری به اراد بگم
غزل:با سوپرایز جشن اوکی؟
اهو:اره دلم میخواد سوپرایزشون کنمم (با ذوق)
غزل:بیا نزدیک بهت بگم چی نقشی دارم
......
۵.۰k
۱۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.