پارت 4 دزد پنهان
پارت 4 دزد پنهان
و یه گوشه نشستم تا ببینم چخبره
نشسته بودم که یهو یکی اومد کنارم نشست بهش نگاه نکردم
جین : سلام
ا/ت : ....
جین : حالت خوبه؟
ا/ت : اگه میخوای مزاحم بشی بگو که برم یه جا دیگه بشینم
جین : نه من نمیخوام مزاحم بشم فقط میخواستم بدونم اینجا چیکار میکنی
سرمو بالا گرفتم و بهش نگاه کردم باورم نمیشد این همونه الان اگه منو لو بده بدبخت میشم
جین ویو
رفتم کنارش نشستم و گفتم سلام جوابی بهم نداد با خودم گفتم شاید حالش خوب نیست برای همین پرسیدم حالت خوبه؟ گفت اگه میخوای مزاحم بشی من برم گفتم نمیخوام مزاحم بشم فقط میخوام بدونم اینجا چیکار میکنی یهو سرشو بلند کرد که شوک شدم این همونه همون چشما اون اینجا چیکار میکنه
جین : ببینم تو همونی نیستی که
بدون اینکه حرفی بزنه پاشد رفت منم دنبالش رفتم
* ا/ت تو ذهنش*
این از کجا پیداش شد چرا همجا هست اه به خشکی شانس اینم نشد لعنتی
* پایان ذهن ا/ت *
دنبالش رفتم که دیدم رسید به یه تاکسی تا خواست سوار بشه رفتم سمتش و دستشو کشیدمو چسبوندمش به دیوار
با چشمای گرد نگام میکرد
جین : تو کی هستی دزدی جاسوسی چی هستی
ا/ت : هر چی که هستم فکر نکنم مهم باشه
جین : مهمه الان میتونم برم لو بدمت و بیوفتی زندان
ا/ت : خب چرا این کارو نکردی
جین : چون میخوام بفهمم کی هستی
ا/ت : فکرشم نکن
جین : جدی؟
ا/ت: ....
بازوشو محکم گرفتمو و بردمش سمت تاکسیه چون نمیتونستم با ماشین مامانم اینا برم میفهمیدن
بزور سوار تاکسیش کردمو خودمم سوار شدم به راننده گفتم درو قفل کن و آره خونمو بهش دادم
ا/ت : معلوم هست داری چیکار میکنی؟
جین : مشخص نیست
ا/ت : مشخصه؟
جین : تا نگی ولت نمیکنم
ا/ت : حتی فکرشم نکن
جین : باشه
دیگه هیچ حرفی نزدیم هنوزم ماسکش بود
وقتی رسیدیم بازم بازوشو گرفتمو پول تاکسی رو حساب کردم و داشتم میبردمش سمت خونه
ا/ت: ببین بزار من برم آخه با من چی کار داری
جین : تا نگی واسه ی کی کار میکنی و چیکار میکنی نمیتونی جایی بری
دیگه هیچی نگفت و بردمش داخل یه اتاق و انداختمش داخل
جین : اینجا اتاق توعه بهتره بگم زندان توعه
ا/ت : یعنی چی
جین : راستی
یه قدم رفتم جلو و رفت عقب انقدر رفتم جلو و اون رفت عقب که خورد به دیوار رفتم بهش چسبیدم
جین : ماسک تو بردار
اینو که گفتم سریع دستشو گزاشتم رو ماسکش
ا/ت : حرفشم نزن
جین : خودت با زبون خوش اونو در بیار
ا/ت : نه
جین : خب پس مجبورم کردی
دستشو بزور از روی ماسک برداشتمو ماسکشو دراوردم سریع صورتشو گرفت پایین
که با دستم صورتشو گرفتمو اوردم بالا چقدر خوشگله باورم نمیشه همینطوری زل زده بودم بهش
ا/ت : چیه تا حالا آدم ندیدی؟
به خودم اومدم
جین : دیدم دیدم
بعدم رفتم بیرون قلبم تند میزد من چم شد
ا/ت ویو
ا/ت : ماسکمو دراورد و زل زده بود بهم بهش گفتم آدمایی ندیدی اونم گفت دیدم دیدم بعدم رفت بیرون و درو قفل کرد اوففف معلوم نیست از جون من چی میخواد
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
و یه گوشه نشستم تا ببینم چخبره
نشسته بودم که یهو یکی اومد کنارم نشست بهش نگاه نکردم
جین : سلام
ا/ت : ....
جین : حالت خوبه؟
ا/ت : اگه میخوای مزاحم بشی بگو که برم یه جا دیگه بشینم
جین : نه من نمیخوام مزاحم بشم فقط میخواستم بدونم اینجا چیکار میکنی
سرمو بالا گرفتم و بهش نگاه کردم باورم نمیشد این همونه الان اگه منو لو بده بدبخت میشم
جین ویو
رفتم کنارش نشستم و گفتم سلام جوابی بهم نداد با خودم گفتم شاید حالش خوب نیست برای همین پرسیدم حالت خوبه؟ گفت اگه میخوای مزاحم بشی من برم گفتم نمیخوام مزاحم بشم فقط میخوام بدونم اینجا چیکار میکنی یهو سرشو بلند کرد که شوک شدم این همونه همون چشما اون اینجا چیکار میکنه
جین : ببینم تو همونی نیستی که
بدون اینکه حرفی بزنه پاشد رفت منم دنبالش رفتم
* ا/ت تو ذهنش*
این از کجا پیداش شد چرا همجا هست اه به خشکی شانس اینم نشد لعنتی
* پایان ذهن ا/ت *
دنبالش رفتم که دیدم رسید به یه تاکسی تا خواست سوار بشه رفتم سمتش و دستشو کشیدمو چسبوندمش به دیوار
با چشمای گرد نگام میکرد
جین : تو کی هستی دزدی جاسوسی چی هستی
ا/ت : هر چی که هستم فکر نکنم مهم باشه
جین : مهمه الان میتونم برم لو بدمت و بیوفتی زندان
ا/ت : خب چرا این کارو نکردی
جین : چون میخوام بفهمم کی هستی
ا/ت : فکرشم نکن
جین : جدی؟
ا/ت: ....
بازوشو محکم گرفتمو و بردمش سمت تاکسیه چون نمیتونستم با ماشین مامانم اینا برم میفهمیدن
بزور سوار تاکسیش کردمو خودمم سوار شدم به راننده گفتم درو قفل کن و آره خونمو بهش دادم
ا/ت : معلوم هست داری چیکار میکنی؟
جین : مشخص نیست
ا/ت : مشخصه؟
جین : تا نگی ولت نمیکنم
ا/ت : حتی فکرشم نکن
جین : باشه
دیگه هیچ حرفی نزدیم هنوزم ماسکش بود
وقتی رسیدیم بازم بازوشو گرفتمو پول تاکسی رو حساب کردم و داشتم میبردمش سمت خونه
ا/ت: ببین بزار من برم آخه با من چی کار داری
جین : تا نگی واسه ی کی کار میکنی و چیکار میکنی نمیتونی جایی بری
دیگه هیچی نگفت و بردمش داخل یه اتاق و انداختمش داخل
جین : اینجا اتاق توعه بهتره بگم زندان توعه
ا/ت : یعنی چی
جین : راستی
یه قدم رفتم جلو و رفت عقب انقدر رفتم جلو و اون رفت عقب که خورد به دیوار رفتم بهش چسبیدم
جین : ماسک تو بردار
اینو که گفتم سریع دستشو گزاشتم رو ماسکش
ا/ت : حرفشم نزن
جین : خودت با زبون خوش اونو در بیار
ا/ت : نه
جین : خب پس مجبورم کردی
دستشو بزور از روی ماسک برداشتمو ماسکشو دراوردم سریع صورتشو گرفت پایین
که با دستم صورتشو گرفتمو اوردم بالا چقدر خوشگله باورم نمیشه همینطوری زل زده بودم بهش
ا/ت : چیه تا حالا آدم ندیدی؟
به خودم اومدم
جین : دیدم دیدم
بعدم رفتم بیرون قلبم تند میزد من چم شد
ا/ت ویو
ا/ت : ماسکمو دراورد و زل زده بود بهم بهش گفتم آدمایی ندیدی اونم گفت دیدم دیدم بعدم رفت بیرون و درو قفل کرد اوففف معلوم نیست از جون من چی میخواد
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
۶۴.۸k
۰۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.