وقتی استادت بود
+تهیونگ؟
_بله....
+چی شده؟
_هیچی...خستم...
+نه خیر...چرا شبای قبل خسته نبودی؟
چی شده میگم؟
_میگم هیچی نیست ولم کن....اه
سرمو انداختم پایین تا ته اشکام و نبینه....
+اگه از من خسته شدی....میتونم از زندگیت برم بیرون...(اشک)
_(سرشو انداخته پایین)
بلند شدم و رفتم بالا تا وسایلامو جمع کنم....
_هی صبر کن(بلند)
داشتم از پله ها میرفتم بالا و رسیدن به اتاقمون..
دستمو گرفت و برم گردوند...
با دست باهام بلند بلند حرف میزد...
_معلومه چی میگی؟
+میخوام برم....تو رو از دست خودم راحت کنم....(بغض و داد)
_هه .....شایدم تو از دست من خسته شدی!
+من خسته شدم؟
من جواب سلامتو ندادم؟
من نزاشتم بیای تو اتاق؟
یا من نیومدم شام بخورم؟(اشکککک )
از همون اولم واست هوسس بودممم(داد بلند)
_اره(اروم)
شکه شدم....
احساس کردم یه دست با ناخنای بلند قلبمو چنگ زد....
+.....
هیچوقت موقع گریه کردن هق نمیزدم....
فقط اجازه ریختن اشکامو دادم....
+ا...ازت متنفرم.....(اشک و صدای گرفته)
_(سر پایین)
+چقدر برات بی ارزشم!
ازت متنفرم(داد خیلی خیلی بلند)
_من....باید برم....
باید برم ایتالیا!
ق...قول میدم هر وقت اومدم بیام پیشت!
+چ...چی؟(اشک)
_ت...تو برام هوس نبودی.....
ببخشید اگه دلتو شکوندم....(اشک)
و محکم بغلم کرد....
_منتظرم میمونی...(بغض و اشک)
مگه نه؟؟
+ن...نرو!(گریه)
_ن...نمیشه...
پدرم به کمکم احتیاج داره!
+ب..باشه....تو هم بروو....
اصلا...اصلا همتون برید...(بغض)
+ک...کی میری؟
_۲ ساعت دیگه(گریه و خنده)
با این حرفش سرمو انداختم پایین....
تو دلم غوغا وحشتناکی بود....
اگه اینو از دست بدم چیکار کنم...؟
لبامو رو لباش گذاشتم وسعی کردم چند دقیقه همینطوری بمونیم تا آرامش بگیرم...
......
+ک...کی بر میگردی؟(گریه)
_۳ سال دیگه....
درسته
سه سال برای مایی که عاشق هم بودیم خیلی زیاد بود...
+ت...تهیونگ؟
_جانم؟
+۳ سال .....یه عمره!
_م...میدونم عزیزم!
مجبورم (اشک)
اشکامو پاک کرد و گفت....
گریه نکن!
قول میدم برگردم....
باشه؟
+اگه تو منو فراموش کنی؟
چیکار کنم؟
_مگه میشه ادم زندگیشو فراموش کنه؟
خیلی دوستت دارما....
+تته!
_جان ته؟
+م...میشه عطرتو بهم بدی؟
همیشه پیش خودم داشته باشمش....
سرشو تکون داد و عطرشو از جلوی اینه برداشت و گذاشت کف دستم!
_من باید برم....
+.....(گریه)
_لونا!من مجبورم!
نمیتونم نرم!
+باشه....
محکم بغلش کردم و گرمای وجودشو به خودم تزریق کردم....
#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
_بله....
+چی شده؟
_هیچی...خستم...
+نه خیر...چرا شبای قبل خسته نبودی؟
چی شده میگم؟
_میگم هیچی نیست ولم کن....اه
سرمو انداختم پایین تا ته اشکام و نبینه....
+اگه از من خسته شدی....میتونم از زندگیت برم بیرون...(اشک)
_(سرشو انداخته پایین)
بلند شدم و رفتم بالا تا وسایلامو جمع کنم....
_هی صبر کن(بلند)
داشتم از پله ها میرفتم بالا و رسیدن به اتاقمون..
دستمو گرفت و برم گردوند...
با دست باهام بلند بلند حرف میزد...
_معلومه چی میگی؟
+میخوام برم....تو رو از دست خودم راحت کنم....(بغض و داد)
_هه .....شایدم تو از دست من خسته شدی!
+من خسته شدم؟
من جواب سلامتو ندادم؟
من نزاشتم بیای تو اتاق؟
یا من نیومدم شام بخورم؟(اشکککک )
از همون اولم واست هوسس بودممم(داد بلند)
_اره(اروم)
شکه شدم....
احساس کردم یه دست با ناخنای بلند قلبمو چنگ زد....
+.....
هیچوقت موقع گریه کردن هق نمیزدم....
فقط اجازه ریختن اشکامو دادم....
+ا...ازت متنفرم.....(اشک و صدای گرفته)
_(سر پایین)
+چقدر برات بی ارزشم!
ازت متنفرم(داد خیلی خیلی بلند)
_من....باید برم....
باید برم ایتالیا!
ق...قول میدم هر وقت اومدم بیام پیشت!
+چ...چی؟(اشک)
_ت...تو برام هوس نبودی.....
ببخشید اگه دلتو شکوندم....(اشک)
و محکم بغلم کرد....
_منتظرم میمونی...(بغض و اشک)
مگه نه؟؟
+ن...نرو!(گریه)
_ن...نمیشه...
پدرم به کمکم احتیاج داره!
+ب..باشه....تو هم بروو....
اصلا...اصلا همتون برید...(بغض)
+ک...کی میری؟
_۲ ساعت دیگه(گریه و خنده)
با این حرفش سرمو انداختم پایین....
تو دلم غوغا وحشتناکی بود....
اگه اینو از دست بدم چیکار کنم...؟
لبامو رو لباش گذاشتم وسعی کردم چند دقیقه همینطوری بمونیم تا آرامش بگیرم...
......
+ک...کی بر میگردی؟(گریه)
_۳ سال دیگه....
درسته
سه سال برای مایی که عاشق هم بودیم خیلی زیاد بود...
+ت...تهیونگ؟
_جانم؟
+۳ سال .....یه عمره!
_م...میدونم عزیزم!
مجبورم (اشک)
اشکامو پاک کرد و گفت....
گریه نکن!
قول میدم برگردم....
باشه؟
+اگه تو منو فراموش کنی؟
چیکار کنم؟
_مگه میشه ادم زندگیشو فراموش کنه؟
خیلی دوستت دارما....
+تته!
_جان ته؟
+م...میشه عطرتو بهم بدی؟
همیشه پیش خودم داشته باشمش....
سرشو تکون داد و عطرشو از جلوی اینه برداشت و گذاشت کف دستم!
_من باید برم....
+.....(گریه)
_لونا!من مجبورم!
نمیتونم نرم!
+باشه....
محکم بغلش کردم و گرمای وجودشو به خودم تزریق کردم....
#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
۳۸.۵k
۱۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.