زندگی یک شیطان
پارت 17
+شایدم غربی بوده ولی ی ماجراهای دراز داره (منحرف نشین 🌝🙃)
*اهم امکان داره
*خوب من برم ب خون احتیاج دارم میرم جنگل انسانا ازشون تغذیه کنم (الان فعلا تعطیل برو 13 بدر بیا)
+اوکی ولی پر خوری نکن
*باشه (با خنده)
ویو کوک
از اتاق اومدم بیرون و رفتم پیش بکهیونگ بدبخت داشت غذا می خورد
*هوی توله سگ پاشو بریم جنگل
8داداش دارم غذا کوفت می کنم
*مگه خون غذا نیست
8چرا هست ولی آخه ببین غذا باهات حرف میزنه (این یه رگ ایرانی داره)
*هوففف باش حداقل برا منم سفارش بده
8آقا ی کیمچی دیگه بیارین
*تند باشه
ویو پگی
غذام تموم شد هیچکس اینجا نبود و سعی کردم تکون بخورم ولی خیلی سخت بود یهو در وا شد گرسی اومد داخل و پشت سرشم لیندا مامانش اومد
1او سلام پگی کوکی نیست؟؟؟؟
%خب مامان حتما نیست دیگه اگه بود همین وسطا پخش و پلا بود
1درست حرف بزن
ویو پگی
اومد و نشست کنارم
1نمی تونی راه بری درسته؟
1خب میتونم ی ورد بخونم که کمی بدنتو مقاوم تر کنه ولی خوب زیاد مقاوم نمیشه اما در این حدم ضعیف نمیمونی
-.......
شروع کرد ب خوندن ورد و یه انرژی عجیبی داخل خودم احساس کردم کم بود اما همین انرژی کم از دردامم کم کرد می تونستم تکون بخورم ولی نمی تونستم دست و پای چپم رو تکون بدم (همونایی که چاقو خوردن) حرف دنم برام آسون شده بود و فقط کمی نوکلت داشتم
-وا واقعا ممنونم خ خیلی ت تاثیر گذار ب بود
1مسخره می کنی
-نه نه ن نه خ خیلی کمکم ک کرد
1آهاااااا خب قابلی نداشت میتونی بعدا با دادن کمی از خونت بهم جبران کنی
-😐😐😐
ادامه دارد .......
ببخشید داشتم ضعف می کردم برم یچیزی بخورم بیام بقیشو بنویسم
+شایدم غربی بوده ولی ی ماجراهای دراز داره (منحرف نشین 🌝🙃)
*اهم امکان داره
*خوب من برم ب خون احتیاج دارم میرم جنگل انسانا ازشون تغذیه کنم (الان فعلا تعطیل برو 13 بدر بیا)
+اوکی ولی پر خوری نکن
*باشه (با خنده)
ویو کوک
از اتاق اومدم بیرون و رفتم پیش بکهیونگ بدبخت داشت غذا می خورد
*هوی توله سگ پاشو بریم جنگل
8داداش دارم غذا کوفت می کنم
*مگه خون غذا نیست
8چرا هست ولی آخه ببین غذا باهات حرف میزنه (این یه رگ ایرانی داره)
*هوففف باش حداقل برا منم سفارش بده
8آقا ی کیمچی دیگه بیارین
*تند باشه
ویو پگی
غذام تموم شد هیچکس اینجا نبود و سعی کردم تکون بخورم ولی خیلی سخت بود یهو در وا شد گرسی اومد داخل و پشت سرشم لیندا مامانش اومد
1او سلام پگی کوکی نیست؟؟؟؟
%خب مامان حتما نیست دیگه اگه بود همین وسطا پخش و پلا بود
1درست حرف بزن
ویو پگی
اومد و نشست کنارم
1نمی تونی راه بری درسته؟
1خب میتونم ی ورد بخونم که کمی بدنتو مقاوم تر کنه ولی خوب زیاد مقاوم نمیشه اما در این حدم ضعیف نمیمونی
-.......
شروع کرد ب خوندن ورد و یه انرژی عجیبی داخل خودم احساس کردم کم بود اما همین انرژی کم از دردامم کم کرد می تونستم تکون بخورم ولی نمی تونستم دست و پای چپم رو تکون بدم (همونایی که چاقو خوردن) حرف دنم برام آسون شده بود و فقط کمی نوکلت داشتم
-وا واقعا ممنونم خ خیلی ت تاثیر گذار ب بود
1مسخره می کنی
-نه نه ن نه خ خیلی کمکم ک کرد
1آهاااااا خب قابلی نداشت میتونی بعدا با دادن کمی از خونت بهم جبران کنی
-😐😐😐
ادامه دارد .......
ببخشید داشتم ضعف می کردم برم یچیزی بخورم بیام بقیشو بنویسم
۱۰.۲k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.