پارت(6و اخر)✏🧸📖
پارت(6و اخر)✏🧸📖
بینا:ا..این؟
ته:خوشت نیومد
بینا:/واوووووووو اون ی کیک بزرگ بودد باورم نمیشه ته واقعا این کارو کرده باشههه
بینا بعد دیدن کیک نتونست تحمل کنه و سریع پرید بغل ته:
ت..تو خیلی خوبییییی
ته:این یک چیز کاملا مشخصه
بینا:از خود راضی، اصلانم خوب نیس*از بغلش درومد* تازه باهاتم قهرم
بینا خواست بره که تهیونگ نزاشت:
ببخشید اشتباه کردم
بینا:اوکی بخشیدم بزار برم
ته:نمیخوای کیک بخوری؟
بینا:لازم نکرده خودت بخور
ته:من اینهمه کیک و چطوری بخورم؟
بینا:خودت ددست کردی خودتم میخوری
ته:ولی من تنها درست نکردم نزدیک ۴۰ تا قناد اینارو پختن
بینا:مشکل خودته ، اصن بده به اونا
ته:اهههه باز تو ناز کردی؟
بینا:تو هر چی میخوای حساب کن
بینا خواست وارد خونه بشه که ته دستشو گرفت و کشید به سمت خودش و لباشو چسبولد به لبای بینا
بینا هم سعی کرد ازش جدا بشه ولی حتی ی میلیمتر هم تکون نمیخورد پس تسلیم شد و همراهیش کرد
....
ته:ببخش دیگه
بینا: ...
ته:بیا بریم کیکمونو بخوریم
بینا:چطوری ی روزه اماده شد؟
ته:گفتم که خیلیا کمک کردن
بینا:چطوری به فکرت رسید؟
ته:ما اینیم دیگه
فلش بک:/
ته:بینا؟
بینا:بله؟
ته:اگه باهات قهر کنم تو چجوری باهام اشتی میکنی؟
بینا:اولا غلط میکنی ، دوما این تویی که باید دست بکار بشی
ته:برای؟
بینا:میدونی من ی کیک خیلی بزرگ میخوام که شبیه قصره ملکه ها
ته:عاووو
بینا بلههه
پ.ف.ب:/
ته از کیک دوتا برش برداشت و رفتن به داخل خونه و نشستن
ته:بیا بخور
بینا:ممنون
ته:بینا من واقعا متاسفم😔
بینا:اوهومم
ته:ببخشید که زدمت ، ببخشید که خستت کردم، ببخشید که..
بینا نزاش حرفشو ادامه بده و بوسیدش
...
بینا:باشه باشه میبخشم پس لطفا حرفشو نزن
ته:ممنون
بینا:خب بیا ی فکری بکن برای بقیه کیک وگرنه خراب میشه
ته:چیکار کنیم خوب؟
بینا:بیا فردا ببریمش همین مدرسه سر کوچه هم بچه ها خوشحال میشن هم کیک هدر نمیره
ته:تو از کی تاحالا مهربون بودی؟
بینا:من همیشه مهربونم
ته:بله بله
....
اسلاید اخر:عکس کیک
فرداش کیک و بردن و دادن به بچه ها و قصه مام همینجا تموم شد
مرسی که خوندین🫂🎻🤎
بینا:ا..این؟
ته:خوشت نیومد
بینا:/واوووووووو اون ی کیک بزرگ بودد باورم نمیشه ته واقعا این کارو کرده باشههه
بینا بعد دیدن کیک نتونست تحمل کنه و سریع پرید بغل ته:
ت..تو خیلی خوبییییی
ته:این یک چیز کاملا مشخصه
بینا:از خود راضی، اصلانم خوب نیس*از بغلش درومد* تازه باهاتم قهرم
بینا خواست بره که تهیونگ نزاشت:
ببخشید اشتباه کردم
بینا:اوکی بخشیدم بزار برم
ته:نمیخوای کیک بخوری؟
بینا:لازم نکرده خودت بخور
ته:من اینهمه کیک و چطوری بخورم؟
بینا:خودت ددست کردی خودتم میخوری
ته:ولی من تنها درست نکردم نزدیک ۴۰ تا قناد اینارو پختن
بینا:مشکل خودته ، اصن بده به اونا
ته:اهههه باز تو ناز کردی؟
بینا:تو هر چی میخوای حساب کن
بینا خواست وارد خونه بشه که ته دستشو گرفت و کشید به سمت خودش و لباشو چسبولد به لبای بینا
بینا هم سعی کرد ازش جدا بشه ولی حتی ی میلیمتر هم تکون نمیخورد پس تسلیم شد و همراهیش کرد
....
ته:ببخش دیگه
بینا: ...
ته:بیا بریم کیکمونو بخوریم
بینا:چطوری ی روزه اماده شد؟
ته:گفتم که خیلیا کمک کردن
بینا:چطوری به فکرت رسید؟
ته:ما اینیم دیگه
فلش بک:/
ته:بینا؟
بینا:بله؟
ته:اگه باهات قهر کنم تو چجوری باهام اشتی میکنی؟
بینا:اولا غلط میکنی ، دوما این تویی که باید دست بکار بشی
ته:برای؟
بینا:میدونی من ی کیک خیلی بزرگ میخوام که شبیه قصره ملکه ها
ته:عاووو
بینا بلههه
پ.ف.ب:/
ته از کیک دوتا برش برداشت و رفتن به داخل خونه و نشستن
ته:بیا بخور
بینا:ممنون
ته:بینا من واقعا متاسفم😔
بینا:اوهومم
ته:ببخشید که زدمت ، ببخشید که خستت کردم، ببخشید که..
بینا نزاش حرفشو ادامه بده و بوسیدش
...
بینا:باشه باشه میبخشم پس لطفا حرفشو نزن
ته:ممنون
بینا:خب بیا ی فکری بکن برای بقیه کیک وگرنه خراب میشه
ته:چیکار کنیم خوب؟
بینا:بیا فردا ببریمش همین مدرسه سر کوچه هم بچه ها خوشحال میشن هم کیک هدر نمیره
ته:تو از کی تاحالا مهربون بودی؟
بینا:من همیشه مهربونم
ته:بله بله
....
اسلاید اخر:عکس کیک
فرداش کیک و بردن و دادن به بچه ها و قصه مام همینجا تموم شد
مرسی که خوندین🫂🎻🤎
۲۲۱.۱k
۰۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.