پارت(2)🙏🏻💔🥺
پارت(2)🙏🏻💔🥺
رائون:مث خودش که به همین راحتی انداختم بیرون هنوزم فکر میکنه ی بچه بدبختم
...
جیوو:میخوای چیکار کنی؟نکنه !!
رائون:اره میخوام همون کارو بکنم دستت درد نکنه که تا الان کمکم کردی
جیوو:قابلی نداشت من وظیفه مو در قبال دوستیمون انجام دادم
رائون:ن واقعا تو وظیفه ای نداشتی ولی دستت درد نکنه ، حالا وقتشه ی خودی نشون بدم ، ولی بعد از اینکه طلاقمو گرفتم
جیوو:اوکی
رائون:ولی ی نکته ای هست
جیوو:چی؟؟
رائون:من جایی..
جیوو:همینجا بمون
رائون:ولی..
جیوو:ولی نداره تو تا الان به من کمک کردی الان وقتشه من به تو کمک کنم ؛ تازه منم تنهام یکی کنارم باشه بهتره
رائون:واقعا ممنون
جیوو رائونو بغل کرد
..
جیوو:خوب برو بخواب انگار خیلی خسته ای
رائون:اوکی
جیوو:خواستی ی دوش هم بگیر ، برات لباس میارم
رائون:ممنون
رائون رفت که دوش بگب ه جیوو هم رفت براش لباس ببره
پرش زمانی به ساعت ۱ شب:/
جیوو:/
خیلی تشنم بود بلند شدم برم اب خورم که صداهایی از اتاق رائون شنیدم؛ رفتم پشت در و ی کوچولو بازش کردم دیدم رائون داره گریه میکنه
حتما خیلی براش سخت بوده که این تصمیم و بگیره
میخواستم برم پیشش که تصمیمم عوض شد گفتم شاید میخواد تنها باشه، پس رفتم اتاقمو خوابیدم
صبح:/
رائون:تنبل خانم بلد شو
جیوو:فقط ی زره
رائون:نمیشه بلند شو امروز کلی کار داریم
جیوو:توروخودا
رائون:بلند شد دم ظهره
جیوو:کوووو*به ساعت نگاه کرد* هنوز ساعت هفته که
رائون:بهونه نیار بلند شو
جیوو:باشه بابا *بلند شد*
رائون:افرین بچه خوب
جیوو: وووووو*اداشو در میاره*
...
بعد خوردن صبحانه:/
رائون:من برم
جیوو:کجا؟
رائون:برم درخواست طلاق بدم
جیوو:ببین مطمئنی؟
رائون:عاره مطمئنم
جیوو:باشه وایسا منم حاضرشم باهات بیام
رائون:تو برو شرکت کلی کار داری
جیوو:ولی منم...
رائون:کاری نداشته باش تو برو
جیوو:باشه
رائون رفت حاضر شد که بره:/
جیوو:موفق باشی
رائون:ممنون*رفت*
...دادگاه...
مرده:به اطلاعشون خواهد رسید
رائون:کی؟
مرده:چون درخواست طلاقه امروز میرسه و هفته بعد هم دادگاه تشکیل میشه برای اتمام کار
رائون:بله ممنون *رفت*
اخیشششش اینم تموم شد.. بعد این کارم نمیدونم چرا ی جوری شدم انگار کار اشتباهی کرده باشم ولی باید این کار و میکردم تا دیگه تحقیر نشم
باید خودمو به هم نشون میدادم وقتش داره سر میرسه
...
رائون:مث خودش که به همین راحتی انداختم بیرون هنوزم فکر میکنه ی بچه بدبختم
...
جیوو:میخوای چیکار کنی؟نکنه !!
رائون:اره میخوام همون کارو بکنم دستت درد نکنه که تا الان کمکم کردی
جیوو:قابلی نداشت من وظیفه مو در قبال دوستیمون انجام دادم
رائون:ن واقعا تو وظیفه ای نداشتی ولی دستت درد نکنه ، حالا وقتشه ی خودی نشون بدم ، ولی بعد از اینکه طلاقمو گرفتم
جیوو:اوکی
رائون:ولی ی نکته ای هست
جیوو:چی؟؟
رائون:من جایی..
جیوو:همینجا بمون
رائون:ولی..
جیوو:ولی نداره تو تا الان به من کمک کردی الان وقتشه من به تو کمک کنم ؛ تازه منم تنهام یکی کنارم باشه بهتره
رائون:واقعا ممنون
جیوو رائونو بغل کرد
..
جیوو:خوب برو بخواب انگار خیلی خسته ای
رائون:اوکی
جیوو:خواستی ی دوش هم بگیر ، برات لباس میارم
رائون:ممنون
رائون رفت که دوش بگب ه جیوو هم رفت براش لباس ببره
پرش زمانی به ساعت ۱ شب:/
جیوو:/
خیلی تشنم بود بلند شدم برم اب خورم که صداهایی از اتاق رائون شنیدم؛ رفتم پشت در و ی کوچولو بازش کردم دیدم رائون داره گریه میکنه
حتما خیلی براش سخت بوده که این تصمیم و بگیره
میخواستم برم پیشش که تصمیمم عوض شد گفتم شاید میخواد تنها باشه، پس رفتم اتاقمو خوابیدم
صبح:/
رائون:تنبل خانم بلد شو
جیوو:فقط ی زره
رائون:نمیشه بلند شو امروز کلی کار داریم
جیوو:توروخودا
رائون:بلند شد دم ظهره
جیوو:کوووو*به ساعت نگاه کرد* هنوز ساعت هفته که
رائون:بهونه نیار بلند شو
جیوو:باشه بابا *بلند شد*
رائون:افرین بچه خوب
جیوو: وووووو*اداشو در میاره*
...
بعد خوردن صبحانه:/
رائون:من برم
جیوو:کجا؟
رائون:برم درخواست طلاق بدم
جیوو:ببین مطمئنی؟
رائون:عاره مطمئنم
جیوو:باشه وایسا منم حاضرشم باهات بیام
رائون:تو برو شرکت کلی کار داری
جیوو:ولی منم...
رائون:کاری نداشته باش تو برو
جیوو:باشه
رائون رفت حاضر شد که بره:/
جیوو:موفق باشی
رائون:ممنون*رفت*
...دادگاه...
مرده:به اطلاعشون خواهد رسید
رائون:کی؟
مرده:چون درخواست طلاقه امروز میرسه و هفته بعد هم دادگاه تشکیل میشه برای اتمام کار
رائون:بله ممنون *رفت*
اخیشششش اینم تموم شد.. بعد این کارم نمیدونم چرا ی جوری شدم انگار کار اشتباهی کرده باشم ولی باید این کار و میکردم تا دیگه تحقیر نشم
باید خودمو به هم نشون میدادم وقتش داره سر میرسه
...
۱۰۰.۳k
۰۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.