مامان سلام دخترکم
مامان= سلام دخترکم
بابا= سلام بابا
تو این ۶ ماه رابطم با بابام خوب شده بود و دیگه از دست ناراحت نیستم چون فهمیده بودن که من یه نفره دوست دارم
رفتم کمک مامان مامان گفته بود ساعت ٩ میان برای شامم هستن بعد کلی کار کردن رفتم تو اتاقم یه رفتم یه دوش نین ساعته گرفتم و اومدم بیرون ساعت ٨ بود رفتم تو حال پیش مامان
_ مامان
مامان= جانم
_ بابا کو
مامان= یکمی خرید داشتم رفت بگیره
_ آها... راسی مامانییی
+ جانم
_ میشه من امشب نباشم
+ وا چرا عزیزم
بعد کلی حرف زدن آخر راضیش کردم رفتم پیام دادم به ارسلان : سلامممم خوشگلم مامانمو راضی کردم کی میای دنبالم😌
بلافاصله زنگم زد
برداشتم
_ الو سلااام
+ سلام عزیزم خوبی
_ مرسی خوبم.. عشقمممم
+ جونم
_ مامانمو راضی کردم کی میای دنبالم
+ اممم... چیزه ببین ما امشب یه جا دعوتیم نمیتونم بیام ببخشید
_ عه ینی چی.. من سه ساعته دارم مامانمو راضی میکنم اه
+ خب ببخشید دیگه به جاش فردا میام دنبالت باشه؟
_ نمیخام خدافظ
+ دیانا.. الو دیا...
قطع کردم رفتم یه آرایش خوشمل و کم کردم و به شومیز سفید با شال بنفش و شلوار مشکی پوشیدم خیلی خوشگل شدم تو آینه برای خودم بوص فرستادم و رفتم تو حال
مامان= داره میری
_ نه نمیرم
مامان= وااا باشه
بعد چند دقیقه زنگ خونه به صدا در اومد درو باز کردن و اومدن تو با دیدنشون خیلی تعجب کردم...........
ادامه دارد..........
کامنتا +20 تا😇
دوستون دارم✨
اصکی=اتحاد🖤
بابا= سلام بابا
تو این ۶ ماه رابطم با بابام خوب شده بود و دیگه از دست ناراحت نیستم چون فهمیده بودن که من یه نفره دوست دارم
رفتم کمک مامان مامان گفته بود ساعت ٩ میان برای شامم هستن بعد کلی کار کردن رفتم تو اتاقم یه رفتم یه دوش نین ساعته گرفتم و اومدم بیرون ساعت ٨ بود رفتم تو حال پیش مامان
_ مامان
مامان= جانم
_ بابا کو
مامان= یکمی خرید داشتم رفت بگیره
_ آها... راسی مامانییی
+ جانم
_ میشه من امشب نباشم
+ وا چرا عزیزم
بعد کلی حرف زدن آخر راضیش کردم رفتم پیام دادم به ارسلان : سلامممم خوشگلم مامانمو راضی کردم کی میای دنبالم😌
بلافاصله زنگم زد
برداشتم
_ الو سلااام
+ سلام عزیزم خوبی
_ مرسی خوبم.. عشقمممم
+ جونم
_ مامانمو راضی کردم کی میای دنبالم
+ اممم... چیزه ببین ما امشب یه جا دعوتیم نمیتونم بیام ببخشید
_ عه ینی چی.. من سه ساعته دارم مامانمو راضی میکنم اه
+ خب ببخشید دیگه به جاش فردا میام دنبالت باشه؟
_ نمیخام خدافظ
+ دیانا.. الو دیا...
قطع کردم رفتم یه آرایش خوشمل و کم کردم و به شومیز سفید با شال بنفش و شلوار مشکی پوشیدم خیلی خوشگل شدم تو آینه برای خودم بوص فرستادم و رفتم تو حال
مامان= داره میری
_ نه نمیرم
مامان= وااا باشه
بعد چند دقیقه زنگ خونه به صدا در اومد درو باز کردن و اومدن تو با دیدنشون خیلی تعجب کردم...........
ادامه دارد..........
کامنتا +20 تا😇
دوستون دارم✨
اصکی=اتحاد🖤
- ۳۵.۸k
- ۱۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط