اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
پارت ۴۶
(ویو نابی)
داشتم با گو ون صحبت می کردم که جونگ کوک با عصبانیت به سمتم اومد
و دستام کشید و دستاش دور کمرم قفل کرد نگاهم بهش دوختم و با حرص
نابی: باز چیه.....نکنه نتونستی مخ دخترا بزنی
جونگ کوک: نابی دهنت ببند.....کاری نکن این عوضی کنارت جر بدم
تمام مکالمه در گوشم رد بدل می شد
نابی: چت شده
خواست حرفی بزنه که گو ون بلند شد با خنده سلام کرد
& سلام...... برادر نابی هستید
جونگ کوک حرصی جواب داد
جونگ کوک: سلام......نه...نابی دوست دخترم
یکم از حرفاش زورم گرفت
نابی: گو ون ولش کن شوخی می کنه دوستم هست
& اها
جونگ کوک: ما می ریم
نابی: خدانگهدار
& اوک..... خدانگهدار....نابی میشه شمارت بدی
نابی: صبر کن الان
خواستم شماره بهش بدم که جونگ کوک با عصبانیت دستام کشید و به سمت
بیرون هدایتم کرد ......در ماشین باز کرد و سریع سوار ماشینم کرد
و با عصبانیت سوار شد
نابی: چی شده وحشی
با داد دستش به فرمون ماشین کوبید و
جونگ کوک: نمی خواستی که شمارت بدی به اون پسره درسته دیگه
نابی: چرا ندم....ما دوست شدیم
با داد گفت
جونگ کوک : تو غلط کردی با هاش دوست بشی
نابی: بزن کنار پیاده میشم......بزن کنار
اصلاً حرفم گوش نکرد
جونگ کوک: نابی....چرا وقتی من بهت اعتراف کردم بازم من نمی بینی
با عصبانیت تمام جوابش دادم
نابی: چطور تو هم فقط یک نفر بخوای نه چندتا باهم
جونگ کوک:...............
پارت ۴۶
(ویو نابی)
داشتم با گو ون صحبت می کردم که جونگ کوک با عصبانیت به سمتم اومد
و دستام کشید و دستاش دور کمرم قفل کرد نگاهم بهش دوختم و با حرص
نابی: باز چیه.....نکنه نتونستی مخ دخترا بزنی
جونگ کوک: نابی دهنت ببند.....کاری نکن این عوضی کنارت جر بدم
تمام مکالمه در گوشم رد بدل می شد
نابی: چت شده
خواست حرفی بزنه که گو ون بلند شد با خنده سلام کرد
& سلام...... برادر نابی هستید
جونگ کوک حرصی جواب داد
جونگ کوک: سلام......نه...نابی دوست دخترم
یکم از حرفاش زورم گرفت
نابی: گو ون ولش کن شوخی می کنه دوستم هست
& اها
جونگ کوک: ما می ریم
نابی: خدانگهدار
& اوک..... خدانگهدار....نابی میشه شمارت بدی
نابی: صبر کن الان
خواستم شماره بهش بدم که جونگ کوک با عصبانیت دستام کشید و به سمت
بیرون هدایتم کرد ......در ماشین باز کرد و سریع سوار ماشینم کرد
و با عصبانیت سوار شد
نابی: چی شده وحشی
با داد دستش به فرمون ماشین کوبید و
جونگ کوک: نمی خواستی که شمارت بدی به اون پسره درسته دیگه
نابی: چرا ندم....ما دوست شدیم
با داد گفت
جونگ کوک : تو غلط کردی با هاش دوست بشی
نابی: بزن کنار پیاده میشم......بزن کنار
اصلاً حرفم گوش نکرد
جونگ کوک: نابی....چرا وقتی من بهت اعتراف کردم بازم من نمی بینی
با عصبانیت تمام جوابش دادم
نابی: چطور تو هم فقط یک نفر بخوای نه چندتا باهم
جونگ کوک:...............
- ۸.۸k
- ۲۹ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط