part¹⁰⁷
part¹⁰⁷
Meanwhile
خودش رو در آینه قدی وارسی کرد و لبخند رضایت بخشی زد؛لباس خواب حریری که بر تن کرده بود، کاملا زیبایی هاش رو به نمایش میذاشت؛ شاید امشب باید به نوع و روش مورد علاقه وو سوک تشکر میکرد و از دیواری که به خاطر جئون ایجاد کرده بود بیرون میومد! عطر Dior Pure Poison که با روح روان هر مردی بازی میکرد روی گردنش افشانه کرد و از اتاق خارج شد
ویوی ات
جام های شراب رو لبالب پر کردم و روی میز گذاشتم ، از اونجایی که خونه وو سوک بودم و کسی اینجا از جمله خدمتکار مزاحمت ایجاد نمیکرد، کارم رو ساده تر میکرد؛ ظرف و چنگک یخ رو هم کنار جام ها قرار دادم و روی صندلی نشستم ؛ به شماره وو سوک زنگ زدم اما جوابی دریافت نکردم. حتما به خاطر بحثی که داشتیم ناراحته و یک جا در حال عشق ورزیدن به دیرینکه؛ دقایقی گذشت و همینطور مشغول تماس گرفتن با وو سوک بودم، ناگهان زنگ در به صدا در اومد؛ قطعا خودش بود.
به سمت در حرکت کردم و با هیجان در رو باز کردم، پشت در ایستادم و سرم رو ببرون آوردم اما با چیزی که دیدم حس کردم جریان خونم به شدت کاهش پیدا کرد. دستام به لرزه در اومدن. سعی کردم در رو با شتاب ببندم اما پای جئون جونگ کوک مانع بسته شدن در بود!
پاهام به عقب تمایل پیدا کرد و همون موقع درو با شدت باز شد. جونگ کوک به همراه بادیگارد هاش وارد خونه شد، اما با دیدن وضعیت پوششیم پوزخندی که روی لبش خشک شده بود محو شد و به هم گره خوردن ابرو هاش جایگزین شد؛
_برین بیرون، دم در منتظر باشین!
همه بادیگارد های جئون: چشم
بادیگارد ها بدون بیان کردن چیزی اضافه از خونه خارج شدن و در بستن، حالا من بودم و اون!
_میبینم که اینقدر به خودت رسیدی و یک هرزه ی ناب شدی...آفرین
+احیانا منو اینه دیدی؟*با خشم و استرس که داشت کم کم خودش رو بروز میداد
این حرفا براش اهمیتی نداشت فعلا چیز دیگه ای تمرکزش رو بهم ریخته بود. کوک به قدری جلو اومد که نگاهش به میزی که چیده بودم برخورد کرد، سوتی کشیده زد و بعد خندید؛
_چقدر رمانتیک!* اول با خنده و بعد جدی
+گمشو بیرون ...الان وو سوک.....
_الان وو سوک میاد؟* بلند خندید و سپس دوباره جدی به حرفش ادامه داد: خود وو سوک بعد از اون میزان نوازشی که شد آدرس رو بهم داد؛
+تو باهاش چیکار کردی؟
_هیچی فقط یک گپ دوستانه زدیم!
+....از اینجا گمشو وگرنه پلیس خبر میکنم
_پلیس هایی که زیر دست منن؟پلیس هایی که تا من لب تر کنم هرکاری میکنن؟ باشه زنگ بزن
اتمام ویو ات
جئون گوشیش رو سمت ات پرت کرد و سپس جام شرابی که روی میز بود رو برداشت و یک نفس نوشید، به جام نگاهی انداخت و بعد نگاهش رو به ات که داشت به سمت اتاق میرفت داد
_عذاب دادن من برات لذت بخش بوده نه؟*داد
(داستانبازنویسیوقسمتهاکمترشدبنابهدرخواستشما)
Meanwhile
خودش رو در آینه قدی وارسی کرد و لبخند رضایت بخشی زد؛لباس خواب حریری که بر تن کرده بود، کاملا زیبایی هاش رو به نمایش میذاشت؛ شاید امشب باید به نوع و روش مورد علاقه وو سوک تشکر میکرد و از دیواری که به خاطر جئون ایجاد کرده بود بیرون میومد! عطر Dior Pure Poison که با روح روان هر مردی بازی میکرد روی گردنش افشانه کرد و از اتاق خارج شد
ویوی ات
جام های شراب رو لبالب پر کردم و روی میز گذاشتم ، از اونجایی که خونه وو سوک بودم و کسی اینجا از جمله خدمتکار مزاحمت ایجاد نمیکرد، کارم رو ساده تر میکرد؛ ظرف و چنگک یخ رو هم کنار جام ها قرار دادم و روی صندلی نشستم ؛ به شماره وو سوک زنگ زدم اما جوابی دریافت نکردم. حتما به خاطر بحثی که داشتیم ناراحته و یک جا در حال عشق ورزیدن به دیرینکه؛ دقایقی گذشت و همینطور مشغول تماس گرفتن با وو سوک بودم، ناگهان زنگ در به صدا در اومد؛ قطعا خودش بود.
به سمت در حرکت کردم و با هیجان در رو باز کردم، پشت در ایستادم و سرم رو ببرون آوردم اما با چیزی که دیدم حس کردم جریان خونم به شدت کاهش پیدا کرد. دستام به لرزه در اومدن. سعی کردم در رو با شتاب ببندم اما پای جئون جونگ کوک مانع بسته شدن در بود!
پاهام به عقب تمایل پیدا کرد و همون موقع درو با شدت باز شد. جونگ کوک به همراه بادیگارد هاش وارد خونه شد، اما با دیدن وضعیت پوششیم پوزخندی که روی لبش خشک شده بود محو شد و به هم گره خوردن ابرو هاش جایگزین شد؛
_برین بیرون، دم در منتظر باشین!
همه بادیگارد های جئون: چشم
بادیگارد ها بدون بیان کردن چیزی اضافه از خونه خارج شدن و در بستن، حالا من بودم و اون!
_میبینم که اینقدر به خودت رسیدی و یک هرزه ی ناب شدی...آفرین
+احیانا منو اینه دیدی؟*با خشم و استرس که داشت کم کم خودش رو بروز میداد
این حرفا براش اهمیتی نداشت فعلا چیز دیگه ای تمرکزش رو بهم ریخته بود. کوک به قدری جلو اومد که نگاهش به میزی که چیده بودم برخورد کرد، سوتی کشیده زد و بعد خندید؛
_چقدر رمانتیک!* اول با خنده و بعد جدی
+گمشو بیرون ...الان وو سوک.....
_الان وو سوک میاد؟* بلند خندید و سپس دوباره جدی به حرفش ادامه داد: خود وو سوک بعد از اون میزان نوازشی که شد آدرس رو بهم داد؛
+تو باهاش چیکار کردی؟
_هیچی فقط یک گپ دوستانه زدیم!
+....از اینجا گمشو وگرنه پلیس خبر میکنم
_پلیس هایی که زیر دست منن؟پلیس هایی که تا من لب تر کنم هرکاری میکنن؟ باشه زنگ بزن
اتمام ویو ات
جئون گوشیش رو سمت ات پرت کرد و سپس جام شرابی که روی میز بود رو برداشت و یک نفس نوشید، به جام نگاهی انداخت و بعد نگاهش رو به ات که داشت به سمت اتاق میرفت داد
_عذاب دادن من برات لذت بخش بوده نه؟*داد
(داستانبازنویسیوقسمتهاکمترشدبنابهدرخواستشما)
۲۴.۲k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.