پارت چهل و ششم
#پارت_چهلو_ششم
با دیدن پدرم لبخند پهنی زد،سلام داد و دستش رو گرفت مقابل بابا
بابا که ارتباط اجتماعی خوبی داشت دستش رو با صمیمیت فشرد و خودش رو معرفی کرد
بعد از اون سلام دادم و بردیا ما رو به اتاق خودش راهنمایی کرد
و رفت سمت آشپزخونهی کوچیکشون
اتاق بردیا روبه خیابون بود
به جای دیوار کاملا از شیشه پوشیده شده بود که پردههای فیروزهایش از وسط به دو طرف جمع شده بود
ترکیب رنگ اتاقش مشکی و فیروزهای بود که به شدت فضای اتاقش رو خاص و بینظیر کرده بود
به وسایل اتاق و میز کارش نگاه میکردم که اینبار با سینی چای و کیک وارد اتاق شد
و دوباره برای توضیح به بابا گفت
_ما هنوز کادرمون کامل نیست آقای راد
به همین خاطر امروز افتخار پذیرایی از شما با بنده هست...
بابا با تکسرفهای کوتاه صداش رو صاف کرد و گفت
_خواهش میکنم پسرم شما لطف دارید...
بعد از خوردن چای بردیا که آقای شفیعی صداش میزدم یک فرم همراه با خودکار گذاشت مقابلم و گفت
_تا شما مشخصاتتون رو داخل فرم بنویسید بنده قرار داد رو تنظیم میکنم که پدر بیشتر از این معطل نشن و صحبتهای نهایی رو خدمتتون عرض میکنم
شروع کردم به نوشتن مشخصاتم
و به محض تکمیل شدنش بردیا یه کاغذ گذاشت مقابلم
اون برگهی قرارداد بود و در سکوت منتظر بود تا قسمتهای مربوط به خودم رو امضا کنم
خواستم سریع امضا کنم که بابا با دستش مانعم شد
اون برگه رو برداشت و در سکوت شروع کرد به خوندنش
از واکنش پدرم خجالت زده به بردیا و بعد مقابلم نگاه میکردم که بابا با رسیدن به اواسط متن خطاب به بردیا گفت
_دخترم داخل شرکت دقیقا وظیفشون چیه؟
_عه
ایشون همونطور که خدمت خودشون هم عرض کردم منشی شرکت هستن برای هماهنگی کارها،جلسات و بقیه کارهای شرکت
_درسته
آخه این خط از قرارداد علاوه بر منشی واژهی نیرو هم بکار برده شده
یعنی مسئول جذب نیروی انسانی هم هستن؟!
_نه این واژه فقط توی قرارداد ذکر شده چون ما بعد از قرارداد با ایشون ملاکهای جذب نیروی بازاریاب رو هم بهشون آموزش میدیم و افراد از فیلتر تشخیص ایشون رد میشن برای همکاری...
بابا که چهرهی مشکوکی داشت و در حال فکر کردن بود بدون جواب به بردیا آروم بهم گفت فقط قسمت مربوط به وظایف منشی رو امضا کن و تعهد بده...
نمیفهمیدم چرا،اما بابا ساکت بود و بدون توجه به بردیا و واکنشش تذکرهای لازم رو بهم میداد و منتظر اجرای اونها از سمت من بود
با نگاهی کوتاه به برگهی قرارداد متوجه شدم متن به دو قسمت تقسیم شده
اول قسمتی که مربوط به وظایف منشی هست
و دوم قسمتی که مسئولیت جذب نیرو رو به عهده میگرفت..
با دیدن پدرم لبخند پهنی زد،سلام داد و دستش رو گرفت مقابل بابا
بابا که ارتباط اجتماعی خوبی داشت دستش رو با صمیمیت فشرد و خودش رو معرفی کرد
بعد از اون سلام دادم و بردیا ما رو به اتاق خودش راهنمایی کرد
و رفت سمت آشپزخونهی کوچیکشون
اتاق بردیا روبه خیابون بود
به جای دیوار کاملا از شیشه پوشیده شده بود که پردههای فیروزهایش از وسط به دو طرف جمع شده بود
ترکیب رنگ اتاقش مشکی و فیروزهای بود که به شدت فضای اتاقش رو خاص و بینظیر کرده بود
به وسایل اتاق و میز کارش نگاه میکردم که اینبار با سینی چای و کیک وارد اتاق شد
و دوباره برای توضیح به بابا گفت
_ما هنوز کادرمون کامل نیست آقای راد
به همین خاطر امروز افتخار پذیرایی از شما با بنده هست...
بابا با تکسرفهای کوتاه صداش رو صاف کرد و گفت
_خواهش میکنم پسرم شما لطف دارید...
بعد از خوردن چای بردیا که آقای شفیعی صداش میزدم یک فرم همراه با خودکار گذاشت مقابلم و گفت
_تا شما مشخصاتتون رو داخل فرم بنویسید بنده قرار داد رو تنظیم میکنم که پدر بیشتر از این معطل نشن و صحبتهای نهایی رو خدمتتون عرض میکنم
شروع کردم به نوشتن مشخصاتم
و به محض تکمیل شدنش بردیا یه کاغذ گذاشت مقابلم
اون برگهی قرارداد بود و در سکوت منتظر بود تا قسمتهای مربوط به خودم رو امضا کنم
خواستم سریع امضا کنم که بابا با دستش مانعم شد
اون برگه رو برداشت و در سکوت شروع کرد به خوندنش
از واکنش پدرم خجالت زده به بردیا و بعد مقابلم نگاه میکردم که بابا با رسیدن به اواسط متن خطاب به بردیا گفت
_دخترم داخل شرکت دقیقا وظیفشون چیه؟
_عه
ایشون همونطور که خدمت خودشون هم عرض کردم منشی شرکت هستن برای هماهنگی کارها،جلسات و بقیه کارهای شرکت
_درسته
آخه این خط از قرارداد علاوه بر منشی واژهی نیرو هم بکار برده شده
یعنی مسئول جذب نیروی انسانی هم هستن؟!
_نه این واژه فقط توی قرارداد ذکر شده چون ما بعد از قرارداد با ایشون ملاکهای جذب نیروی بازاریاب رو هم بهشون آموزش میدیم و افراد از فیلتر تشخیص ایشون رد میشن برای همکاری...
بابا که چهرهی مشکوکی داشت و در حال فکر کردن بود بدون جواب به بردیا آروم بهم گفت فقط قسمت مربوط به وظایف منشی رو امضا کن و تعهد بده...
نمیفهمیدم چرا،اما بابا ساکت بود و بدون توجه به بردیا و واکنشش تذکرهای لازم رو بهم میداد و منتظر اجرای اونها از سمت من بود
با نگاهی کوتاه به برگهی قرارداد متوجه شدم متن به دو قسمت تقسیم شده
اول قسمتی که مربوط به وظایف منشی هست
و دوم قسمتی که مسئولیت جذب نیرو رو به عهده میگرفت..
۳.۸k
۲۰ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.