عمارت عشق ادامه پارت 5
کوک:حتی فکرشم نکن!
هوپی:(خنده)شوخی کردم جدی نگیر، از اونجایی که حدس میزدم حساسیت باشه داروشو آوردم بیا بهش بده
کوک:خودت بده
هوپی:مثل همیشه رو لجی!
کوک:میدونم.
کوک ویو
دارو رو بهش دادیم، هوپی گفت چند دیقه دیگه حالش خوب میشه
(40 دیقه بعد)
چرا بهوش نمیاد؟ دیگه داره خوابم میبره، با تکون خوردن دست آچا سریع پاشدم
آچا:ک.. کوک(با بیحالی)
محکم بغلش کردم
کوک:آچا خوبی؟
آچا:اره، له شدممممم
کوک:به چیزی حساسیت داری؟
آچا:به (یه ادویه ای دیه..) حساسیت دارم!
کوک:شت..
آچا:چرا؟
از خودم جداش کردم
کوک:خب میگفتی که تو رامیون نریزم اینو!
آچا:•_•بخدا جیمین اینجوری نگرانم نمیشد:/
کوک:خدایا خودت بهم صبر بدهههه:/
آچا:فلا ک میبینی، صبر نمیده😂
کوک:•_•منطقی بود.
آچا:من همیشه منطقیم..
کوک:خودشیفته نباشی ب کسی بر نمیخوره.
آچا:مگ گفتم به کسی بر میخوره؟
کوک:میاما..
آچا:بیا.
سریع رفتم رو تخت و روش خیمه زدم
کوک:خب.. ادامه بدم؟
آچا:برام مهم نیس.
شروع کردم به قلقلک دادنش
آچا:آیییی ک... کوکککک گوه آیییی خوردمممم(با خنده)
کوک:تا تو باشی باهام شوخی نکنی
آچا:گوه خوردم بخدا..
همینجوری داشتیم کل کل میکردیم ک گوشیم زنگ خورد
کوک:آه.. لنت بهت ج..شت
حواسم نبود ک آچا نمیدونه جیمین با منه
کوک:آچا میخای تو بخاب
آچا:اوهوم.. شب بخیر کوکی:)
کوک:شب بخیر..
جیمین پشت در بود اخه لنتیییییییی
جیمین:سلام..
کوک:درددد آچا رو به زور خوابوندم.
جیمین:حواسم نبود خو بعدم معامله داریم
کوک:مگ بمن نمیگفتن؟
جیمین:هک کردم داداشم..
کوک:هووف بیا تو
جیمین:آچا کو؟
کوک:فکنم خوابه اگ میخای برو ببینش
جیمین:اوم..
جیمین ویو
دلم براش تنگ شده بود.. رفتم تو اتاقش.. موهاش رو صورتش بود و لباسی ک پوشیده بود 100 برابر کیوت ترش کرده بود
موهاشو از رو صورتش برداشتم تموم خورد سریع رفتم بیرون
آخه کی گف تو اینقد کیوت باشییی
رفتم پیش کوک و براش تعریف کردم
جیمین:کوک.. تهیونگ دوباره شروع کرده..
برای پارت بعد 14 تا لایک
تا 14 تا هم نشه نمیزارم
پس نگین بذار
مرسی:)
پارتای
هوپی:(خنده)شوخی کردم جدی نگیر، از اونجایی که حدس میزدم حساسیت باشه داروشو آوردم بیا بهش بده
کوک:خودت بده
هوپی:مثل همیشه رو لجی!
کوک:میدونم.
کوک ویو
دارو رو بهش دادیم، هوپی گفت چند دیقه دیگه حالش خوب میشه
(40 دیقه بعد)
چرا بهوش نمیاد؟ دیگه داره خوابم میبره، با تکون خوردن دست آچا سریع پاشدم
آچا:ک.. کوک(با بیحالی)
محکم بغلش کردم
کوک:آچا خوبی؟
آچا:اره، له شدممممم
کوک:به چیزی حساسیت داری؟
آچا:به (یه ادویه ای دیه..) حساسیت دارم!
کوک:شت..
آچا:چرا؟
از خودم جداش کردم
کوک:خب میگفتی که تو رامیون نریزم اینو!
آچا:•_•بخدا جیمین اینجوری نگرانم نمیشد:/
کوک:خدایا خودت بهم صبر بدهههه:/
آچا:فلا ک میبینی، صبر نمیده😂
کوک:•_•منطقی بود.
آچا:من همیشه منطقیم..
کوک:خودشیفته نباشی ب کسی بر نمیخوره.
آچا:مگ گفتم به کسی بر میخوره؟
کوک:میاما..
آچا:بیا.
سریع رفتم رو تخت و روش خیمه زدم
کوک:خب.. ادامه بدم؟
آچا:برام مهم نیس.
شروع کردم به قلقلک دادنش
آچا:آیییی ک... کوکککک گوه آیییی خوردمممم(با خنده)
کوک:تا تو باشی باهام شوخی نکنی
آچا:گوه خوردم بخدا..
همینجوری داشتیم کل کل میکردیم ک گوشیم زنگ خورد
کوک:آه.. لنت بهت ج..شت
حواسم نبود ک آچا نمیدونه جیمین با منه
کوک:آچا میخای تو بخاب
آچا:اوهوم.. شب بخیر کوکی:)
کوک:شب بخیر..
جیمین پشت در بود اخه لنتیییییییی
جیمین:سلام..
کوک:درددد آچا رو به زور خوابوندم.
جیمین:حواسم نبود خو بعدم معامله داریم
کوک:مگ بمن نمیگفتن؟
جیمین:هک کردم داداشم..
کوک:هووف بیا تو
جیمین:آچا کو؟
کوک:فکنم خوابه اگ میخای برو ببینش
جیمین:اوم..
جیمین ویو
دلم براش تنگ شده بود.. رفتم تو اتاقش.. موهاش رو صورتش بود و لباسی ک پوشیده بود 100 برابر کیوت ترش کرده بود
موهاشو از رو صورتش برداشتم تموم خورد سریع رفتم بیرون
آخه کی گف تو اینقد کیوت باشییی
رفتم پیش کوک و براش تعریف کردم
جیمین:کوک.. تهیونگ دوباره شروع کرده..
برای پارت بعد 14 تا لایک
تا 14 تا هم نشه نمیزارم
پس نگین بذار
مرسی:)
پارتای
۱۱.۵k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.