پارت ۳
ویو رین *
رین : اینم از این تموم شد...
ی خونه ی دو طبقه ی لوکس... از در خونه داشتم میرفتم بیرون که برم ماین کنم که ی سگ دیدم جلوی در خونه ... ی سگ با نژاد گرگیه مشکی که کوچولو بود ... هنوز توله بود ...
رین : هی رفیق ... تو اینجا چیکار میکنی
نامه زمین بود ورداشتمش که با آبیه روشن نوشته شده بود ...
نامه *
امیدوارم خوشت بیاد ❤
رین : پس برای منه
سگه رو ورداشتم بردم تو خونه خواستم بیان بیرون که ی چست جلوی در خونم دیدم
رین : این اینجا چی میگه
روش نوشته بود برای رین ... بازش کردم که توش ی شمشیر ندر رایت و ی کلنگ ندر رایت بود و ی گل آبی ی یکم پر رنگ بود
رین : اوه ... ممنونم
چست رو بردم داخل و رفتم ماین کنم ... داشتم همینطوری میرفتم که یهو سنگ ها شروع کردن ریختن از بالای غار خیلی سوسکی و نرم از بین همشون جاخالی دادم
جین : اوه سلام گرگ توله
رین : دوباره سر و کله ی تو پیدا شد ... چی میخوای
جین : ببین میدونی چیه ... میخوام که تو برای من باشی
رین : نه ...
پشتمو کردم و رفتم جین خواست پشت سرم بیاد که خیلی بد نگاهش کردم که ترسید و رفت رفتم داشتم ماین میکردم که صدای دوتا دیوونه شنیدم و افمائو و کی سی
ایین : فرار کن الان میترکه
اونا اومدن رو اون پل کوچیکی که من ساخته بودم البته ایین پیرس نتونست یهو ی انفجار بزرگ شد که تعادلم از دست دادم ولی یکی گرفتم و تو بغلش فرو رفتم ... نگاه کردم ... سویشرت آبی پر رنگ
ایین : ببینم تو خوبی ؟ معذرت میخوام نمی دونستیم اینجایی
خواستم جدا شم که دیدم رو ی بلاکیم
پیرس : الان ادامه اش رو می سازم و نجاتتون میدم
ایین: هه هه هه ( خنده استرسی *) به نظر اینجا موندیم نه ...
رین : میتونی بغلم نکنی ...
پیرس رسید و منم آخرین دایمندم رو کندم و رفتم بیرون
افمائو: ایین ، پیرس اگه ما چیزیمون میشد چی
که یهو افمائو زیر پاش خالی شد داشت میوفتاد که ی جیغ کشید ولی من با ی دستم اونو گرفتم و با دست دیگرم لبه ی اونجا رو زین و ارن سریع اومدن
زین : افمائو کجایی
رین : زین، ارن ... اینجا
ارن و زین اومدن
به خاطر گرگینه بودن خیلی قوی بودم دست افمائو رو راحت آوردم بالا که زین ی دستشو و ارن ی دست دیگشو گرفت و کشیدنش بالا ... مطمئن که شدم رفته بالا اونو یکم اومدن از لبه دور کنن که لبش ریزش کرد ولی من افتادم روی پاهام .. .
ارن: نه
رین : سرفه * ...من خوبم ...
زین: الان ی چیزی پیدا میکنیم میاریمت بالا یا اگه آسیب ندیدی خودت میتونی زیر پایت بلاک بزاری بیای؟
رین : بهتره قبلش بیاین این پایین رو ی نگاهی بندازین...
افمائو# ماین کرافت #
رین : اینم از این تموم شد...
ی خونه ی دو طبقه ی لوکس... از در خونه داشتم میرفتم بیرون که برم ماین کنم که ی سگ دیدم جلوی در خونه ... ی سگ با نژاد گرگیه مشکی که کوچولو بود ... هنوز توله بود ...
رین : هی رفیق ... تو اینجا چیکار میکنی
نامه زمین بود ورداشتمش که با آبیه روشن نوشته شده بود ...
نامه *
امیدوارم خوشت بیاد ❤
رین : پس برای منه
سگه رو ورداشتم بردم تو خونه خواستم بیان بیرون که ی چست جلوی در خونم دیدم
رین : این اینجا چی میگه
روش نوشته بود برای رین ... بازش کردم که توش ی شمشیر ندر رایت و ی کلنگ ندر رایت بود و ی گل آبی ی یکم پر رنگ بود
رین : اوه ... ممنونم
چست رو بردم داخل و رفتم ماین کنم ... داشتم همینطوری میرفتم که یهو سنگ ها شروع کردن ریختن از بالای غار خیلی سوسکی و نرم از بین همشون جاخالی دادم
جین : اوه سلام گرگ توله
رین : دوباره سر و کله ی تو پیدا شد ... چی میخوای
جین : ببین میدونی چیه ... میخوام که تو برای من باشی
رین : نه ...
پشتمو کردم و رفتم جین خواست پشت سرم بیاد که خیلی بد نگاهش کردم که ترسید و رفت رفتم داشتم ماین میکردم که صدای دوتا دیوونه شنیدم و افمائو و کی سی
ایین : فرار کن الان میترکه
اونا اومدن رو اون پل کوچیکی که من ساخته بودم البته ایین پیرس نتونست یهو ی انفجار بزرگ شد که تعادلم از دست دادم ولی یکی گرفتم و تو بغلش فرو رفتم ... نگاه کردم ... سویشرت آبی پر رنگ
ایین : ببینم تو خوبی ؟ معذرت میخوام نمی دونستیم اینجایی
خواستم جدا شم که دیدم رو ی بلاکیم
پیرس : الان ادامه اش رو می سازم و نجاتتون میدم
ایین: هه هه هه ( خنده استرسی *) به نظر اینجا موندیم نه ...
رین : میتونی بغلم نکنی ...
پیرس رسید و منم آخرین دایمندم رو کندم و رفتم بیرون
افمائو: ایین ، پیرس اگه ما چیزیمون میشد چی
که یهو افمائو زیر پاش خالی شد داشت میوفتاد که ی جیغ کشید ولی من با ی دستم اونو گرفتم و با دست دیگرم لبه ی اونجا رو زین و ارن سریع اومدن
زین : افمائو کجایی
رین : زین، ارن ... اینجا
ارن و زین اومدن
به خاطر گرگینه بودن خیلی قوی بودم دست افمائو رو راحت آوردم بالا که زین ی دستشو و ارن ی دست دیگشو گرفت و کشیدنش بالا ... مطمئن که شدم رفته بالا اونو یکم اومدن از لبه دور کنن که لبش ریزش کرد ولی من افتادم روی پاهام .. .
ارن: نه
رین : سرفه * ...من خوبم ...
زین: الان ی چیزی پیدا میکنیم میاریمت بالا یا اگه آسیب ندیدی خودت میتونی زیر پایت بلاک بزاری بیای؟
رین : بهتره قبلش بیاین این پایین رو ی نگاهی بندازین...
افمائو# ماین کرافت #
۲.۲k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.