چند پارتی چان
پارت 4
بود و به چان زنگ زد و با دلخوری تمام لب زد : فکر نمیکنی چیزی یادت رفته ؟ تولدمه هاااااا
چان لبخندی از پیروزی زد و گفت : اوه اره ببخشید عشقم الان میام دنبالت با هم بریم بیرون ولی کادو ...
ا.ت دیگه نزاشت ادامه بده گفت : به نفعته زود تر بیای
چان هم برای اینکه سریعتر به عشقش برسه با یک کامیون تصادف کرد و از مهره 3و4 فلج شد برای ادمی مثل چان همیشه همه از هیکل خوبش و غرور جوونیش میگفتن سخت بود که اینطوری مورد ترحم قرار بگیره پس دیگه نزاشت کسی به دیدنش بیاد حتی ا.ت و خودش رو تو تنهایی حبس کرد ولی حالا نوبت ا.ت بود که بهش ثابت کنه براش مهم نیست اینکه نمیتونه راه بره ابنکه به سختی میتونه دستش رو تکون بده حالا وقتش بود که بهش بگه چقدر چان براش مهمه .
چان خیلی درد میکشید با اینکه پاهاش حس نداشتن ولی خیلی درد میکشید درد هایی که تو کل تنش میپیچید و گاهی وقت ها باعث بیهوش شدنش میشدن
ا.ت دیگه از اینکه انقد از چان دور بود خسته شده بود رفت خونشون ولی چان در اتاقش رو براش باز نکرد ا.ت هم همونجا نشست شروع کرد باهاش به حرف زدن
ا.ت : چان ، عشقم ، من دوست دارم ، در رو باز کن من باید ببینمت میدونی چقد دل تنگتم ؟ میدونی چند وقته نتونستم اونطوری که میخوام بوت کنم ؟ چرا با من و خودت اینکارو میکنی ؟ بیا با هم حرف بزنیم هوم ؟
چان دررو بازنمیکنه چون نمیخواسته اخرین تصویری که ازش به یاد عشقش میمونه رو اون صندلی چرخ دار باشه ولی از پشت در شروع میکنه به صحبت : من تو رو تا اون روزی دوست داشتم که میتونستم بغلت کنم ، وقتی زیادی نوشیدنی خوردی کولت کنم و باهات حرف بزنم ، ببرمت یه رستوران شیک و جلوت زانو بزنم و ازت بخوام تا همیشه مال من باشی ، وقتی بچه دار شدیم بچمونو بغل کنم و تو خونه راه برم تا بخوابه ، باهات کنار دریا بدوئم ، با بچمون بشینیم قلعه شنی درست کنیم ، بریم تو همون کلبه ای که همیشه ارزوشو داشتی و من برات هیزم خورد کنم اما ... ا.ت من الان کدوم یکی از این کارارو میتونم انجام بدم ها ؟
ا.ت : عشقم یادته ... یادته بهم گفتی با هم از پس همه چی برمیایم ؟ یادته گفتیم ما با هم میتونیم ؟ اره عشقم ما باهم درستش میکنیم ...
#تهیونگ #جونگ_کوک #اسکیز #هیونجین #فلیکس #چان #چانگبین #لینو #هان #سونگمین #جونگین #بلک_پینک #جنی #لیسا #رزی #جیسو #جنلیسا
#بی_تی_اس
بود و به چان زنگ زد و با دلخوری تمام لب زد : فکر نمیکنی چیزی یادت رفته ؟ تولدمه هاااااا
چان لبخندی از پیروزی زد و گفت : اوه اره ببخشید عشقم الان میام دنبالت با هم بریم بیرون ولی کادو ...
ا.ت دیگه نزاشت ادامه بده گفت : به نفعته زود تر بیای
چان هم برای اینکه سریعتر به عشقش برسه با یک کامیون تصادف کرد و از مهره 3و4 فلج شد برای ادمی مثل چان همیشه همه از هیکل خوبش و غرور جوونیش میگفتن سخت بود که اینطوری مورد ترحم قرار بگیره پس دیگه نزاشت کسی به دیدنش بیاد حتی ا.ت و خودش رو تو تنهایی حبس کرد ولی حالا نوبت ا.ت بود که بهش ثابت کنه براش مهم نیست اینکه نمیتونه راه بره ابنکه به سختی میتونه دستش رو تکون بده حالا وقتش بود که بهش بگه چقدر چان براش مهمه .
چان خیلی درد میکشید با اینکه پاهاش حس نداشتن ولی خیلی درد میکشید درد هایی که تو کل تنش میپیچید و گاهی وقت ها باعث بیهوش شدنش میشدن
ا.ت دیگه از اینکه انقد از چان دور بود خسته شده بود رفت خونشون ولی چان در اتاقش رو براش باز نکرد ا.ت هم همونجا نشست شروع کرد باهاش به حرف زدن
ا.ت : چان ، عشقم ، من دوست دارم ، در رو باز کن من باید ببینمت میدونی چقد دل تنگتم ؟ میدونی چند وقته نتونستم اونطوری که میخوام بوت کنم ؟ چرا با من و خودت اینکارو میکنی ؟ بیا با هم حرف بزنیم هوم ؟
چان دررو بازنمیکنه چون نمیخواسته اخرین تصویری که ازش به یاد عشقش میمونه رو اون صندلی چرخ دار باشه ولی از پشت در شروع میکنه به صحبت : من تو رو تا اون روزی دوست داشتم که میتونستم بغلت کنم ، وقتی زیادی نوشیدنی خوردی کولت کنم و باهات حرف بزنم ، ببرمت یه رستوران شیک و جلوت زانو بزنم و ازت بخوام تا همیشه مال من باشی ، وقتی بچه دار شدیم بچمونو بغل کنم و تو خونه راه برم تا بخوابه ، باهات کنار دریا بدوئم ، با بچمون بشینیم قلعه شنی درست کنیم ، بریم تو همون کلبه ای که همیشه ارزوشو داشتی و من برات هیزم خورد کنم اما ... ا.ت من الان کدوم یکی از این کارارو میتونم انجام بدم ها ؟
ا.ت : عشقم یادته ... یادته بهم گفتی با هم از پس همه چی برمیایم ؟ یادته گفتیم ما با هم میتونیم ؟ اره عشقم ما باهم درستش میکنیم ...
#تهیونگ #جونگ_کوک #اسکیز #هیونجین #فلیکس #چان #چانگبین #لینو #هان #سونگمین #جونگین #بلک_پینک #جنی #لیسا #رزی #جیسو #جنلیسا
#بی_تی_اس
۳.۴k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.