چند پارتی چان
پارت 5
چان : ادما با رویا پردازی زندن حالا ... حالا که من نمیتونم هیچکدوم از این رویا هارو به واقعیت تبدیل کنم پس ارزشی نداره که باهات بمونم پس بیا همین الان همه چی رو تموم کنیم فراموش کنیم که اصلا این رابطه اتفاق افتاده اون کلبه وجود داره چون وجود تو فقط باعث میشه که یادن بیوفته که چقد بد بختم که حتی نمیتونم رویا هامو به واقعیت تبدیل کنم
ا.ت : این اون چیزیه که تو میخوای ؟ میخوای انقد راحت از اون همه خاطره که باهم ساختیم بگذری ؟ چان پس من چی ها ؟ من چطور بدون وجود تو زندگی کنم ؟ من و تو هر جای این شهر با هم خاطره داریم چطور میتونم زندگی کنم وقتی به هرجا که نگاه میکنم تو رو میبینم ؟ تو واقا اینو میخوای ؟
چان : اره
ا.ت : ( با صدای بلند شروع به گریه میکنه و بلند میشه ) باشه کریستوفر بنگ چان ولی اینو بدون من امروز همینجا مردم تو میدونی من بدون تو میمیرم دلیل الان رفتنم هم اینه که تو همیشه به حرفام گوش میکردی همیشه همونطوری بوده که من میخواستم اما اینبار من به حرفت گوش میدم ولی اینو بدون که عشق ما اینجا به پایان نمیرسه
از خونه خارج شد و برای اخرین بار به اون خونه که حالا بی روح تر از همیشه به نظر میرسید نگاه کرد این اخرین تصویر ا.ت از اون خونه بود .
چان هم شاهد رفتن عشقش بود عشقی که راحت به دستش نیاورده بود اما حالا به راحتی از دست داده بودش .
ماه ها گذشت و چان و ا.ت هیچکدومشون از هم هیچ خبری نداشتن تا اینکه روز ا.ت تماسی از چان دریافت کرد که ازش خواهش کرد به سوییس بره دیدنش ا.ت با اولین پرواز راهی سوییس شد و مادر چان اومد دنبالش از چان براش گفت که بارها دست به خود کشی زد ولی موفق نشده بود تا اینکه به دادگاه درخواست داد برای خودکشی خود خواسته و دادگاه هم حکم رو برای سازمان دیگنیتاس ( سازمان خود کشی های خود خواسته که اگه بیمار از دادگاه نامه داشته باشه تو اون سازمان به کمک یک دارو مرگ ارومی داره ) نامه ارسال کرده ا.ت باورش نمیشد که چانش میخواد اینکار رو انجام بده مامان چان گفت که چان هیچوقت ا.ت رو مصوب اون اتفاق نمیدونه و فقط اون حرفا رو زده تا ا.ت بره دنبال زندگیش ا.ت با شنیدن همه اون حرفا فقط اشک میریخت...
#تهیونگ #جونگ_کوک #اسکیز #هیونجین #فلیکس #چان #چانگبین #لینو #هان #سونگمین #جونگین #بلک_پینک #جنی #لیسا #رزی #جیسو #جنلیسا
#بی_تی_اس
چان : ادما با رویا پردازی زندن حالا ... حالا که من نمیتونم هیچکدوم از این رویا هارو به واقعیت تبدیل کنم پس ارزشی نداره که باهات بمونم پس بیا همین الان همه چی رو تموم کنیم فراموش کنیم که اصلا این رابطه اتفاق افتاده اون کلبه وجود داره چون وجود تو فقط باعث میشه که یادن بیوفته که چقد بد بختم که حتی نمیتونم رویا هامو به واقعیت تبدیل کنم
ا.ت : این اون چیزیه که تو میخوای ؟ میخوای انقد راحت از اون همه خاطره که باهم ساختیم بگذری ؟ چان پس من چی ها ؟ من چطور بدون وجود تو زندگی کنم ؟ من و تو هر جای این شهر با هم خاطره داریم چطور میتونم زندگی کنم وقتی به هرجا که نگاه میکنم تو رو میبینم ؟ تو واقا اینو میخوای ؟
چان : اره
ا.ت : ( با صدای بلند شروع به گریه میکنه و بلند میشه ) باشه کریستوفر بنگ چان ولی اینو بدون من امروز همینجا مردم تو میدونی من بدون تو میمیرم دلیل الان رفتنم هم اینه که تو همیشه به حرفام گوش میکردی همیشه همونطوری بوده که من میخواستم اما اینبار من به حرفت گوش میدم ولی اینو بدون که عشق ما اینجا به پایان نمیرسه
از خونه خارج شد و برای اخرین بار به اون خونه که حالا بی روح تر از همیشه به نظر میرسید نگاه کرد این اخرین تصویر ا.ت از اون خونه بود .
چان هم شاهد رفتن عشقش بود عشقی که راحت به دستش نیاورده بود اما حالا به راحتی از دست داده بودش .
ماه ها گذشت و چان و ا.ت هیچکدومشون از هم هیچ خبری نداشتن تا اینکه روز ا.ت تماسی از چان دریافت کرد که ازش خواهش کرد به سوییس بره دیدنش ا.ت با اولین پرواز راهی سوییس شد و مادر چان اومد دنبالش از چان براش گفت که بارها دست به خود کشی زد ولی موفق نشده بود تا اینکه به دادگاه درخواست داد برای خودکشی خود خواسته و دادگاه هم حکم رو برای سازمان دیگنیتاس ( سازمان خود کشی های خود خواسته که اگه بیمار از دادگاه نامه داشته باشه تو اون سازمان به کمک یک دارو مرگ ارومی داره ) نامه ارسال کرده ا.ت باورش نمیشد که چانش میخواد اینکار رو انجام بده مامان چان گفت که چان هیچوقت ا.ت رو مصوب اون اتفاق نمیدونه و فقط اون حرفا رو زده تا ا.ت بره دنبال زندگیش ا.ت با شنیدن همه اون حرفا فقط اشک میریخت...
#تهیونگ #جونگ_کوک #اسکیز #هیونجین #فلیکس #چان #چانگبین #لینو #هان #سونگمین #جونگین #بلک_پینک #جنی #لیسا #رزی #جیسو #جنلیسا
#بی_تی_اس
۳.۱k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.