عشق ممنوع!(38)
'سوم شخص'
در رو با شدت باز کرد که موجب شد محکم به دیوار برخورد کنه و صدای بلندی ایجاد کنه.
آقای کیم کجاست؟!
/چی؟!
کیم..کیم تهیونگ!اون کجاست؟!
÷بله؟!
"آروم باش!آروم باش!نفس عمیق!هووووممم...پوووففف"
سعی کرد آروم باشه.با نهایت آرامشی که تونست به سمتش رفت و گفت:
بدش!
÷چیو؟
دستگاهی که دیروز برداشتی.
÷کدوم؟!
خودتو به اون راه نزن!
دوباره تمام تلاشش رو کرد که آرامشی که داشت از بین می رفت رو برگردونه.
یه دستگاه کوچیک!
÷آها،اون مال تو بود؟!
با چشمای به خون نشسته نگاهش کرد و دستاش رو مشت کرد.نفس عمیق دیگه ای کشید و گفت:
بدش.
ولی با پوزخندش مواجه شد و اونجا بود که فهمید این پسر قرار نیست به این راحتیا بدتش.
بازوش رو گرفت و کوبوندش به دیوار و ساعدش رو روی گلوش گذاشت و با چشمای به خون نشسته ادامه داد:
گفتم بدش!
ولی انگار قرار نبود به راحتی بدتش.ساعدش رو بیشتر فشار داد که ناخودآگاه پسر روبه روش دستش رو روی ساعدش گذاشت که برش داره.
÷آروم باش! یه دستگاه بود!چرا اینجوری می کنی؟!...انقدر مهم بود؟!
متوجه شده بود که فقط داره شرایط رو با عصبانیتش بدتر میکنه ولی این چند وقته خیلی خودش رو نسبت به خیلی ها آروم نگه داشته بود و این رفتار مثل روشن کردم آتیش کنار نفت بود.
پشتش بقیه در تلاش بودن که بیان ولی با نگاه خونسرد تهیونگ که با چشم بهشون اشاره کرد که هیچی نیست آروم موندن.
نمی دی؟!
دوباره پوزخند..
دستش رو سمت جیب هاش برد که با لرزش یهویی تهیونگ مواجه شد.
÷چی کار می کنی؟!یا یا !!!
دیتش در حال تلاش برای گشتن داخل جیب ها بود که بالاخره تسلیم شد.
÷باشه باشه میدم.
با نگاه مشکوکی بهش نگاه کرد که ادامه داد.
÷ولی به یه شرط.
چشماش رو تو حدقه چرخوند خواست به کارش ادامه بده.
÷وایسا وایسا!من که هنوز نگفتم.
چه شرطی؟!
÷تا یه ماه هر کاری گفتم بکنی!
چییی؟!
و دوباره سمت جیب هاش رفت که خودش رو عقب کشید.
÷از کجا می دونی اونجاست؟!
و دوباره پوزخند زد.کلافه شده بود
من وقت ندارم.
÷منم ندارم.ولی توی یه ماه یه چند ساعت رو که استراحت داری؟!
با نگاه مشکوکش نگاهش کرد و پذیرفت.
قبوله!
و دستش رو برای گرفتن دستگاه جلو برد.
÷از کجا معلوم الکی نگی؟!
من سر حرفم هستم.نترس!بدش.
÷باشه!
وقتی گرفت برگشت که با چشمای متعجب آقای پارک رو به رو شد.نمی خواست جلوش شخصیت واقعی و ترسناکش رو به نمایش بذاره ولی اتفاقی بود که افتاده و کاری نمی تونست بکنه.
در رو با شدت باز کرد که موجب شد محکم به دیوار برخورد کنه و صدای بلندی ایجاد کنه.
آقای کیم کجاست؟!
/چی؟!
کیم..کیم تهیونگ!اون کجاست؟!
÷بله؟!
"آروم باش!آروم باش!نفس عمیق!هووووممم...پوووففف"
سعی کرد آروم باشه.با نهایت آرامشی که تونست به سمتش رفت و گفت:
بدش!
÷چیو؟
دستگاهی که دیروز برداشتی.
÷کدوم؟!
خودتو به اون راه نزن!
دوباره تمام تلاشش رو کرد که آرامشی که داشت از بین می رفت رو برگردونه.
یه دستگاه کوچیک!
÷آها،اون مال تو بود؟!
با چشمای به خون نشسته نگاهش کرد و دستاش رو مشت کرد.نفس عمیق دیگه ای کشید و گفت:
بدش.
ولی با پوزخندش مواجه شد و اونجا بود که فهمید این پسر قرار نیست به این راحتیا بدتش.
بازوش رو گرفت و کوبوندش به دیوار و ساعدش رو روی گلوش گذاشت و با چشمای به خون نشسته ادامه داد:
گفتم بدش!
ولی انگار قرار نبود به راحتی بدتش.ساعدش رو بیشتر فشار داد که ناخودآگاه پسر روبه روش دستش رو روی ساعدش گذاشت که برش داره.
÷آروم باش! یه دستگاه بود!چرا اینجوری می کنی؟!...انقدر مهم بود؟!
متوجه شده بود که فقط داره شرایط رو با عصبانیتش بدتر میکنه ولی این چند وقته خیلی خودش رو نسبت به خیلی ها آروم نگه داشته بود و این رفتار مثل روشن کردم آتیش کنار نفت بود.
پشتش بقیه در تلاش بودن که بیان ولی با نگاه خونسرد تهیونگ که با چشم بهشون اشاره کرد که هیچی نیست آروم موندن.
نمی دی؟!
دوباره پوزخند..
دستش رو سمت جیب هاش برد که با لرزش یهویی تهیونگ مواجه شد.
÷چی کار می کنی؟!یا یا !!!
دیتش در حال تلاش برای گشتن داخل جیب ها بود که بالاخره تسلیم شد.
÷باشه باشه میدم.
با نگاه مشکوکی بهش نگاه کرد که ادامه داد.
÷ولی به یه شرط.
چشماش رو تو حدقه چرخوند خواست به کارش ادامه بده.
÷وایسا وایسا!من که هنوز نگفتم.
چه شرطی؟!
÷تا یه ماه هر کاری گفتم بکنی!
چییی؟!
و دوباره سمت جیب هاش رفت که خودش رو عقب کشید.
÷از کجا می دونی اونجاست؟!
و دوباره پوزخند زد.کلافه شده بود
من وقت ندارم.
÷منم ندارم.ولی توی یه ماه یه چند ساعت رو که استراحت داری؟!
با نگاه مشکوکش نگاهش کرد و پذیرفت.
قبوله!
و دستش رو برای گرفتن دستگاه جلو برد.
÷از کجا معلوم الکی نگی؟!
من سر حرفم هستم.نترس!بدش.
÷باشه!
وقتی گرفت برگشت که با چشمای متعجب آقای پارک رو به رو شد.نمی خواست جلوش شخصیت واقعی و ترسناکش رو به نمایش بذاره ولی اتفاقی بود که افتاده و کاری نمی تونست بکنه.
۶.۵k
۲۹ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.