برده part

برده ﴾۴۶ part

چشم هایش را باز کرد و چند دفعه ای پلک زد اما هیچی جز سقف سفید رنگ به چشم اش نمی‌خورد تار میدید،
کجا خوابش برده بود یا اصلا اینجا کجا بود هیچی به یاد نداشت
دیدش صاف شد و دقیق تر همه جا را میدید به پهلو چرخید با دیدن صورت یه سول که در یک سانتی صورتش قرار داشت بهت زده پلک زد
حال که دیدش روی بدنش افتاد شوکه تر روی تخت نشست
او.. اون.. اون برهنه بود هم چنان خودش، یه سول که از تکان خوردن تخت
بیدار شده بود
روی تخت نشست بعد از آنالیز کردن اطراف با چرخ بهت زده جونگ کوک روبه رو شد به یاد آوردن لحظات دیشب دنیا روی سرش خراب شد
جونگ کوک بعد از پوشیدن لباس هایش روبه یه سول کرد سریع بدون وقفه بیان کرد : ببین یه سول شی من .. من دیشب اصلا تو حال خودم نبودم و نفهمیدم دارم چیکار میکنم معذرت می‌خوام
یه سول که حسابی عصبی شده بود چرا اینطوری رفتار میکرد مگه اون نبود که بهش گفته بود دوست دارم این کارا برای چی بود
با صدای لرزونی گفت : اما تو..
جونگ کوک با صدای بلندی داد زد : یه سول ببین این قضیه همین‌جا تموم میشه و هیچ کسی ازش خبردار نمیشه فهمیدی
یه سول درحالیکه پتو را تا بالا سینه هایش گرفته بود بغض بدی راه گلویش را بست احساس بد و خفگی بهش دست داد با صدای پر از بغض ولی بلند نجوا کرد : می‌خواهی بزنی زیرش که دیشب باهم رابطه داشتیم پس زندگی من چی میشه ...
با صدای بلند و بغض داد زد جونگ کوک که به شدت پشیمون بود و آدمی نبود که با دختری رابطه داشته باشه و باز ولش کنه اما نباید این اتفاق می افتاد هیچگونه مسئولیتی در قبالش نمی‌خواست داشته باشه
پس عصبی دستی لایه موهایش کشید و با صدای بلندی گفت : بس کن
هیچی بین ما نبوده و نخواهم بود پس لطفاً فراموشش کن یه دکتر برات خبر میکنم
یه سول با بغض گفت : اما من دوست دا....
بدون گوش کردن به حرف های اون دختر زد از اتاق بیرون شاید از نظرش این بهترین کار دنیا بود ولی از نظر یه سول اینطور نبود،
کم کم بغضش شکست و با اشک هایش که سرازیر بودن داد زد : ازت متنفرم جئون جونگ کوک ازت بدم میاد ...
دیدگاه ها (۰)

﴿ برده ﴾ ۴۷ part با دردی که داشت بیشتر گریش می‌گرفت شایدم زخ...

برده ﴾ ۵۰ part تقی به درب اتاق زد و وارده اتاق شد نگاهی به ...

﴿ برده ﴾۴۵ part وقتی یه سول برای ذره ای هوای به بوسه شون مک...

﴿ برده ﴾۴۴ part در آن بار شلوغ و پر سرو صدا خنده های زیبای ی...

ادامه پارت قبل صاف ایستاد و لیوان رو از جونگ کوک گرفت بعد از...

﴿ برده ﴾۷. part چه برسه که بهش نزدیک بشم ، اوفی کشید و کیف ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط