جغد کوچولوی من🦉:
جغد کوچولوی من🦉:
part: 20
.
دیانا:
سرم تموم شد. ارسلان رفت کارای ترخیص انجام بده منم خیلی دوست داشتم ارسلان بغل کنم نمیدونم چرا بیشتراز تموم بچه ها ارسلان خیلی دلم براش تنگ شده بود.
ارسلان: تموم شد میتونی بری خونه
لباسام با کمک عسل عوض کردم رفتیم خونه ی ارسلانــ
دیانا: میگم ارسلان چقدر خونت تمیزه
ارسلان: خواهش میکنم هنر داداشتونه
وقتی ارسلان گفت داداش بعض کردم که چرا ازم سراغ نگرفت
ارسلان رفت خوراکی بگیره منم تا اون موقع خونه رو تمیز کردم
دیانا: اوف کی حال داره اینارو بشوره
ارسلان: ماشین ظرفشویی هست
شت این کی اومد
دیانا: جا تشکر کردنته کل خونه رو تمیز کردم ظرفات مونده
ارسلان: ول کن کلی خوارکی گرفتم فیلم نگاه کنیم
دیانا: اول ظرفا میشورم بعد
ظرف هارو شستم
ارسلان: فیلم عاشقانه، ترسناک
دیانا: ترسناک
ارسلان: میدونستم بازی آسانسور
دیانا: یس
برقارو خاموش کرد ارسلان فیلم پلی کرد وسط فیلم بود ترسیدم پریدم بغل ارسلان
ارسلان:
فیلم تموم شد دیدم دیانا توی بغلم خوابه
تلویزیون خاموش کردم دیانا گهواری بغل کردم بردم توی اتاق خودمم خوابیدم.
صبح:
بلند شدم دیانا هم بیدار بود
ارسلان: سلام صبح بخیر
دیانا: صبح توهم بخیر
داشتم میرفتم دست شویی که دیانا گفت:
هرکی تکون بخوره باید ظرفا رو بشوره
ارسلان: دیانا ترکیدم اووو مثانه م مردم
دیانا: 😂😂😂
ارسلان: کوفتتت ای خدااااا
دیگه نتونستم طاقت بیارم رفتم دستشویی
دیانا: ارسلان باید ظرفارو بشوره
part: 20
.
دیانا:
سرم تموم شد. ارسلان رفت کارای ترخیص انجام بده منم خیلی دوست داشتم ارسلان بغل کنم نمیدونم چرا بیشتراز تموم بچه ها ارسلان خیلی دلم براش تنگ شده بود.
ارسلان: تموم شد میتونی بری خونه
لباسام با کمک عسل عوض کردم رفتیم خونه ی ارسلانــ
دیانا: میگم ارسلان چقدر خونت تمیزه
ارسلان: خواهش میکنم هنر داداشتونه
وقتی ارسلان گفت داداش بعض کردم که چرا ازم سراغ نگرفت
ارسلان رفت خوراکی بگیره منم تا اون موقع خونه رو تمیز کردم
دیانا: اوف کی حال داره اینارو بشوره
ارسلان: ماشین ظرفشویی هست
شت این کی اومد
دیانا: جا تشکر کردنته کل خونه رو تمیز کردم ظرفات مونده
ارسلان: ول کن کلی خوارکی گرفتم فیلم نگاه کنیم
دیانا: اول ظرفا میشورم بعد
ظرف هارو شستم
ارسلان: فیلم عاشقانه، ترسناک
دیانا: ترسناک
ارسلان: میدونستم بازی آسانسور
دیانا: یس
برقارو خاموش کرد ارسلان فیلم پلی کرد وسط فیلم بود ترسیدم پریدم بغل ارسلان
ارسلان:
فیلم تموم شد دیدم دیانا توی بغلم خوابه
تلویزیون خاموش کردم دیانا گهواری بغل کردم بردم توی اتاق خودمم خوابیدم.
صبح:
بلند شدم دیانا هم بیدار بود
ارسلان: سلام صبح بخیر
دیانا: صبح توهم بخیر
داشتم میرفتم دست شویی که دیانا گفت:
هرکی تکون بخوره باید ظرفا رو بشوره
ارسلان: دیانا ترکیدم اووو مثانه م مردم
دیانا: 😂😂😂
ارسلان: کوفتتت ای خدااااا
دیگه نتونستم طاقت بیارم رفتم دستشویی
دیانا: ارسلان باید ظرفارو بشوره
۱۰.۰k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.