ویو شوگا
ویو شوگا
وقتی رسیدیم یه خونه کوچیک بودو ساده و کیوت
ات:خیلی کوچولو عه میدونم
شوگا:نه مثل خونه خودمه
ات: خوبه پس راحتی برو بنشین من برم یچی اماده کنم
شوگا:داشتم نگاه خونش میکردم که صدای غرغراش رفت هوا رفتم اشپز خونه دیدم داره با گاز ور میره
شوگا:ات بیا برو بیرون من خودم یچی درست میکنم
ات:باشه باشه
ویو ات
رفتم گرد گیری کردم که شوگا اومد با رامیون
خوردیم که من گفتم
ات:من اینجا میخوابم امشبو تو روی تخت بخواب فردا شب عوض میشیم
شوگا:اوکی
رفتیم خوابیدیم
شوگا ویو
خوابم نمی برد چوپ اختلال خواب دارم یه شب راحت نداشتم تا الان تصمیم گرفتم برم خونه خودم و وسایلم رو بیارم
رفتم نگاه ات کردم خواب بود بعد رفتم
5 دقیقه بعد رفتن شوگا
ویو خواب ات
داشتم از پنجره ماشین بیرون رو نگاه میکردم پدر و مادرم هم پیشم بودن داشتیم بلند اهنگ میخوندیم یه نور دیدم افتادیم توی دره...... بعد تصادف خودم رو بزور کشیدم بیرون از ماشین نگاه کردم پدر و مادرم خونی توی ماشین بودن که یهو ماشین ترکید و منم بیهوش شدم
ویو ات
از خواب پریدم قلبم بدجوری درد میکرد نفس نفس میزدم قرصام دست شوگا بود رفتم توی اتاق تا ازش بگیرم ولی نبود رفتم دنبال قرصای دیگم بگردم که افتادم زمین در باز شد شوگا اروم اومد داخل و تا منو دید وسایل توی دستش افتاد زمین
ویو شوگا
ات رو که توی اون حال دیدم خیلی ترسیدم بدو رفتم سمتش قرصاش دست من بود سریع بهش دادم و بغلم گرفتمش اروم نمیشد نفس نفس میزد منم دیدم اروم نمیشه براش لالایی که مادرم برام میخوند رو خوندم
شوگا
لالا لالا گل زیره بابات رفته نبات گیره
لالا لالا لالا لالایی
لالا لالا گلم باشی تو آروم دلم باشی
نشینی تو در کنار من نمیری دلبرم باشی و همین جوری ادامه دادم که خوابید
براید استایل بغلش کردم و گذاشتمش روی تخت خودم از اتاق اومدم بیرون و بهم ریختگی هارو جمع کردم و دراز کشیدم تا صبح شه🙃
پارت بعد رو امشب میزارم❤
وقتی رسیدیم یه خونه کوچیک بودو ساده و کیوت
ات:خیلی کوچولو عه میدونم
شوگا:نه مثل خونه خودمه
ات: خوبه پس راحتی برو بنشین من برم یچی اماده کنم
شوگا:داشتم نگاه خونش میکردم که صدای غرغراش رفت هوا رفتم اشپز خونه دیدم داره با گاز ور میره
شوگا:ات بیا برو بیرون من خودم یچی درست میکنم
ات:باشه باشه
ویو ات
رفتم گرد گیری کردم که شوگا اومد با رامیون
خوردیم که من گفتم
ات:من اینجا میخوابم امشبو تو روی تخت بخواب فردا شب عوض میشیم
شوگا:اوکی
رفتیم خوابیدیم
شوگا ویو
خوابم نمی برد چوپ اختلال خواب دارم یه شب راحت نداشتم تا الان تصمیم گرفتم برم خونه خودم و وسایلم رو بیارم
رفتم نگاه ات کردم خواب بود بعد رفتم
5 دقیقه بعد رفتن شوگا
ویو خواب ات
داشتم از پنجره ماشین بیرون رو نگاه میکردم پدر و مادرم هم پیشم بودن داشتیم بلند اهنگ میخوندیم یه نور دیدم افتادیم توی دره...... بعد تصادف خودم رو بزور کشیدم بیرون از ماشین نگاه کردم پدر و مادرم خونی توی ماشین بودن که یهو ماشین ترکید و منم بیهوش شدم
ویو ات
از خواب پریدم قلبم بدجوری درد میکرد نفس نفس میزدم قرصام دست شوگا بود رفتم توی اتاق تا ازش بگیرم ولی نبود رفتم دنبال قرصای دیگم بگردم که افتادم زمین در باز شد شوگا اروم اومد داخل و تا منو دید وسایل توی دستش افتاد زمین
ویو شوگا
ات رو که توی اون حال دیدم خیلی ترسیدم بدو رفتم سمتش قرصاش دست من بود سریع بهش دادم و بغلم گرفتمش اروم نمیشد نفس نفس میزد منم دیدم اروم نمیشه براش لالایی که مادرم برام میخوند رو خوندم
شوگا
لالا لالا گل زیره بابات رفته نبات گیره
لالا لالا لالا لالایی
لالا لالا گلم باشی تو آروم دلم باشی
نشینی تو در کنار من نمیری دلبرم باشی و همین جوری ادامه دادم که خوابید
براید استایل بغلش کردم و گذاشتمش روی تخت خودم از اتاق اومدم بیرون و بهم ریختگی هارو جمع کردم و دراز کشیدم تا صبح شه🙃
پارت بعد رو امشب میزارم❤
۱۱.۴k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.