ویو ات

ویو ات
ساعت دو نصف شد از خواب پریدم همه جا ساکت بود و تاریک
رفتم بیرون از اتاقم که یه نور دیدم سمت نور رفتم اتاق تهیونگ بود خیلی زیبا بود داشتم یواشکی نگاه میکردم کسی داخل اتاق نبود برگشتم پشت سرم تهیونگ رو دیدم ترسیدم اومدم جیغ بزنم دستشو گذاشت رو دهن منم یادم اومد که باید ساکت باشم باهم رفتیم تو اتاقش
تهیونگ:دم اتاق من چیکار میکردی؟؟
ات:از خواب بیدار شدم نور دیدم کنجکاو شدم
تهیونگ:ات وقتی بابام اومد باید بری
ات:اوکیه میخوای همین الان برم
تهیونگ:نه اخه بابام بفهمه تورو اوردم بدجور کتک میخورم
ات:از این اصطلاح دیگه استفاده نکن
تهیونگ:اصطلاح نیست جدیم
ات:بابات واقعا تورو میزنه
تهیونگ:اره
ات:من... من واقعا متاسفم
تهیونگ:نه نه نه متاسف نباش حالم بگیر بخواب
ات:میشه اینجا بخوابم برم اتاقم دیگه خوابم نمیبره
تهیونگ:اوکی بخواب
شب بخیر گوگولی اااا❤
دیدگاه ها (۱۴)

ویو تهیونگدیشب رو کاناپه خوابیدم و کمرم خشک شد اوففف ساعت چن...

تهیونگ:(سر خم کرد و با استرس گفت) س...س...سلام پدر جانات:(بع...

ویو شوگاصبح شد رفتم صبحونه درست کردم و ات رو بیدار کردم مثل ...

ویو شوگا وقتی رسیدیم یه خونه کوچیک بودو ساده و کیوت ات:خیلی ...

قاتل سادیسمی من 🍸پارت ۱۷:۰۰ صبحویو اتاز خواب بیدار شدم که سا...

پارت ۱۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط