رمان عشق تلخ
رمان عشق تلخ
part 5
#رضا
از صمیم قلبم عشقو احساس کردم
روبرومون یه دختره با رفیقش نشسته بود داشت چایی میخورد
یه دختره کامل که انگار یه فرشته جلو رومون بود
طرز صحبت کردنش،خندیدنش ،چشاش،رنگ موش
چاییش تموم شد
داشت با دوستش میرف
#محراب
ی تغییری تو صورت رضا دیدم
یه ادم دیگه شده بود
دیه اون رضایی که حتی ساعت ۱۲ ظهرم ویندوزش بالا نمیومد خیلی جای تعجب داشت که یهو اوکی شه حالش
بهش گفتم چیزی شده
گفت نه اوکیم میدونستم یه چیز شده اما به روش نیاوردم
#پانیذ
یه پسر خیره به دنیا نگاه میکرد
دنیا از اون دخترایی بود که هیچ وقت ب هیچ پسری پا نمیداد و با پسر جماعت چش تو چش نمیشد
گفتم سریع جم کنه بریم که قشقرق به پا نشه
ادامه دارد.....
قشنگ بود؟؟
نظرتون راجع به ادامه رمان چیه
part 5
#رضا
از صمیم قلبم عشقو احساس کردم
روبرومون یه دختره با رفیقش نشسته بود داشت چایی میخورد
یه دختره کامل که انگار یه فرشته جلو رومون بود
طرز صحبت کردنش،خندیدنش ،چشاش،رنگ موش
چاییش تموم شد
داشت با دوستش میرف
#محراب
ی تغییری تو صورت رضا دیدم
یه ادم دیگه شده بود
دیه اون رضایی که حتی ساعت ۱۲ ظهرم ویندوزش بالا نمیومد خیلی جای تعجب داشت که یهو اوکی شه حالش
بهش گفتم چیزی شده
گفت نه اوکیم میدونستم یه چیز شده اما به روش نیاوردم
#پانیذ
یه پسر خیره به دنیا نگاه میکرد
دنیا از اون دخترایی بود که هیچ وقت ب هیچ پسری پا نمیداد و با پسر جماعت چش تو چش نمیشد
گفتم سریع جم کنه بریم که قشقرق به پا نشه
ادامه دارد.....
قشنگ بود؟؟
نظرتون راجع به ادامه رمان چیه
۱۲.۶k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.