ویو جونگکوک
"𝐦𝐲 𝐡𝐮𝐬𝐛𝐚𝐧𝐝"
𝐜𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 :𝟏
𝐏𝐚𝐫𝐭:۶۷
"ویو جونگکوک"
صدا اهنگم انقدر زیاد بود چیزی نمی شنیدم..
نکنه مشکلی پیش ام...
قبل از کامل شدن فکرم سریع از حا بلند شدم و به سمت سرویس رفتم..
دیدم که لباسش کثیف شد و قطعا رفته سرویس..
در سرویس و باز کردم ولی خلوت بود..
امدم بیرون و با صداییه جیغ اشنایی از سرویس مردا بدون احتمال اینکه ممکنه جنا نباشه در و باز کردم و رفتم داخل..
اول چشمم به گوشی خورد شده رو زمین افتاد و بعد به جونگسوعه خرومی که دستش برایه زدن ننا بالا رفته بود..
سریع خودم و بهش رسوندم و با کوبیدم داخل دلش ، پرت شد زمین...
اول به جنا نگاه کردم که با ترس به بدن افتاده حونگسو نگاه کرد و بعد به من....
جونگسو: عوضی....
با شنیدن حرف جونگسو سمتش چرخیدم و محکم یه مشت دیگه تو صورتش فرود اوردم که کامل پخش زمین شد.
کوک: داشتی چه غلطی می کردی هاااا!؟؟؟
"ویو جنا"
وقتی جونگکوک امد نمی دونستم خوش حالا باشم یا ناراحت که الان نمیشه کنترلش کرد.
افتاد رو جونگسو محکم می کوبید تو صورتش..
اگه دست رو دست میزاشتم و کاری نمی کردم معلوم نبود جه بلایی سرش بیاره...
رفتم سمتش و دست و رو شونش گزاشتم.
که هولم داد کنار..
عقب رفتم و تلو تلو خوردم..
جنا: بس کنننن...الان..الان..میکشیششش..
ولی انگار کر شده بود..
یه دفعه در با شتاب و عجله باز شد و تهیونگ امد داخل ..
با دیدن جونگکوک به خودش امد و سریع رفت سمتشو ن و اون و جدا کرد..
ته::چه غلطی داری میکنیی؟؟؟؟تمومش کنن..
کوک: برو اون ور تا بهش بفهمونم..رو جه کسی دست گذاشت..
تهیونگ داد زد:
_نمیخوادششش..
گوشیش و ورداشت و شماره گرفت..
جونگسو که صورتش خونی شده بود سعی داشت بلند شه.
ته: جون؟؟؟...پاش و بیا سرویسس..بدو..
و قط کرد.
خیلی سریع جون خودش و رسوند و با دیدن جونگسو رفت سمتش...و کنک کرد بلند بشه..
جون: چه خبره!!!؟؟
ته:فقط این و سریع از اینجا ببر تا شر درست نشدها باز..
بلندش کرد که ببره
تهیونگ هنوز در سعی بود جونگکوک دوباره حمله نکنه بهش
ته: همچی که با خشونت حل نمیشههه دیوونه..
که جونگ سو وقتی داشت می رفت با درد تمام گفت:
_انقدر رو یه هرزه ولگرد غیرت داری؟؟؟
اون لحظه تهیونگ فقط به جونگکوک نگاه کرد و داخل دو قدم بلند برگشت و به سمت جونگسو رفت و یه دونه کوبید تو صورتش که افتاد تو بغل جون..
ته: دهنت و ببند و از جلو چشمم گم شوو..
𝐜𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 :𝟏
𝐏𝐚𝐫𝐭:۶۷
"ویو جونگکوک"
صدا اهنگم انقدر زیاد بود چیزی نمی شنیدم..
نکنه مشکلی پیش ام...
قبل از کامل شدن فکرم سریع از حا بلند شدم و به سمت سرویس رفتم..
دیدم که لباسش کثیف شد و قطعا رفته سرویس..
در سرویس و باز کردم ولی خلوت بود..
امدم بیرون و با صداییه جیغ اشنایی از سرویس مردا بدون احتمال اینکه ممکنه جنا نباشه در و باز کردم و رفتم داخل..
اول چشمم به گوشی خورد شده رو زمین افتاد و بعد به جونگسوعه خرومی که دستش برایه زدن ننا بالا رفته بود..
سریع خودم و بهش رسوندم و با کوبیدم داخل دلش ، پرت شد زمین...
اول به جنا نگاه کردم که با ترس به بدن افتاده حونگسو نگاه کرد و بعد به من....
جونگسو: عوضی....
با شنیدن حرف جونگسو سمتش چرخیدم و محکم یه مشت دیگه تو صورتش فرود اوردم که کامل پخش زمین شد.
کوک: داشتی چه غلطی می کردی هاااا!؟؟؟
"ویو جنا"
وقتی جونگکوک امد نمی دونستم خوش حالا باشم یا ناراحت که الان نمیشه کنترلش کرد.
افتاد رو جونگسو محکم می کوبید تو صورتش..
اگه دست رو دست میزاشتم و کاری نمی کردم معلوم نبود جه بلایی سرش بیاره...
رفتم سمتش و دست و رو شونش گزاشتم.
که هولم داد کنار..
عقب رفتم و تلو تلو خوردم..
جنا: بس کنننن...الان..الان..میکشیششش..
ولی انگار کر شده بود..
یه دفعه در با شتاب و عجله باز شد و تهیونگ امد داخل ..
با دیدن جونگکوک به خودش امد و سریع رفت سمتشو ن و اون و جدا کرد..
ته::چه غلطی داری میکنیی؟؟؟؟تمومش کنن..
کوک: برو اون ور تا بهش بفهمونم..رو جه کسی دست گذاشت..
تهیونگ داد زد:
_نمیخوادششش..
گوشیش و ورداشت و شماره گرفت..
جونگسو که صورتش خونی شده بود سعی داشت بلند شه.
ته: جون؟؟؟...پاش و بیا سرویسس..بدو..
و قط کرد.
خیلی سریع جون خودش و رسوند و با دیدن جونگسو رفت سمتش...و کنک کرد بلند بشه..
جون: چه خبره!!!؟؟
ته:فقط این و سریع از اینجا ببر تا شر درست نشدها باز..
بلندش کرد که ببره
تهیونگ هنوز در سعی بود جونگکوک دوباره حمله نکنه بهش
ته: همچی که با خشونت حل نمیشههه دیوونه..
که جونگ سو وقتی داشت می رفت با درد تمام گفت:
_انقدر رو یه هرزه ولگرد غیرت داری؟؟؟
اون لحظه تهیونگ فقط به جونگکوک نگاه کرد و داخل دو قدم بلند برگشت و به سمت جونگسو رفت و یه دونه کوبید تو صورتش که افتاد تو بغل جون..
ته: دهنت و ببند و از جلو چشمم گم شوو..
- ۸۴.۶k
- ۰۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط