ₚₐᵣₜ۱۷
ₚₐᵣₜ۱۷
هر دو هم قد بودند و از لباسشون مشخص بود دبیرستانی بودند....
نگاهم به یک قاب دیگه افتاد که کنار اون دو پسر یه خانم با لبخند خیلی قشنگ ایستاده و دستش رو روی شونه های پسر هاش گذاشته...
+مادرشونه؟؟چقد خوشگله!اصن این اتاق مال کیه؟
شونم رو بالا انداختم و قاب رو سر جاش گذاشتم...سعی کردم همه چیز رو سر جای اولش بزارم..........
؟مادرشه!......
سریع برگشتم و با دیدن چهره ی ریلکس آقای کیم نفس راحتی کشیدم...
ک(شبیهشه نه؟؟....برعکس برادرش،کوک به مادرش رفته...........
+مادر جونگکوک؟؟.........برادرش؟؟؟؟.....همون که تو دستشویی بود؟....
ک(خانم جئون خوشقلب بود.....خیلی مهربون بود...همیشه سعی میکرد بین بچه هاش فرقی احساس نشه.......
+چی به سرش اومده؟
ک(آقای جئون.....پدر کوک مرد بی رحمی بود....برعکس همسرش،جونگکوک رو بالاتر جونگ مین میدونست.....
جونگ مین پسر بدی نبود...ولی کینه ی بزرگی از جونگکوک و پدرش داشت...برای همین تبدیل شد به هیولایی که کوک رو سرزنش میکنه...
(روی صندلی نشست و مشغول ور رفتن به قاب عکس شد...)
ک(توی سال ۲۰۱۰......وقتی دوقلو های این خانواده سیزده ساله بودن...همگی به یه سفر جنگلی میرن.....آقای جئون وقتی میفهمه کلبه آتیش گرفته جونگکوک رو نجات میده ولی خودش زیر تنه ی درخت گیر میوفته و جونشو از دست میده....روی بدن جونگ مین هم سوختگی های وحشتناکی به وجود میاد ولی میتونه خودشو از مرگ نجات بده....خانم جئون هم برای جمع کردن هیزم از کلبه دور شده بوده و از حادثه در امان بوده....
+چقدر ترسناک........خب خانم جئون که توی حادثه نبوده چه اتفاقی براش افتاده؟...
هر دو هم قد بودند و از لباسشون مشخص بود دبیرستانی بودند....
نگاهم به یک قاب دیگه افتاد که کنار اون دو پسر یه خانم با لبخند خیلی قشنگ ایستاده و دستش رو روی شونه های پسر هاش گذاشته...
+مادرشونه؟؟چقد خوشگله!اصن این اتاق مال کیه؟
شونم رو بالا انداختم و قاب رو سر جاش گذاشتم...سعی کردم همه چیز رو سر جای اولش بزارم..........
؟مادرشه!......
سریع برگشتم و با دیدن چهره ی ریلکس آقای کیم نفس راحتی کشیدم...
ک(شبیهشه نه؟؟....برعکس برادرش،کوک به مادرش رفته...........
+مادر جونگکوک؟؟.........برادرش؟؟؟؟.....همون که تو دستشویی بود؟....
ک(خانم جئون خوشقلب بود.....خیلی مهربون بود...همیشه سعی میکرد بین بچه هاش فرقی احساس نشه.......
+چی به سرش اومده؟
ک(آقای جئون.....پدر کوک مرد بی رحمی بود....برعکس همسرش،جونگکوک رو بالاتر جونگ مین میدونست.....
جونگ مین پسر بدی نبود...ولی کینه ی بزرگی از جونگکوک و پدرش داشت...برای همین تبدیل شد به هیولایی که کوک رو سرزنش میکنه...
(روی صندلی نشست و مشغول ور رفتن به قاب عکس شد...)
ک(توی سال ۲۰۱۰......وقتی دوقلو های این خانواده سیزده ساله بودن...همگی به یه سفر جنگلی میرن.....آقای جئون وقتی میفهمه کلبه آتیش گرفته جونگکوک رو نجات میده ولی خودش زیر تنه ی درخت گیر میوفته و جونشو از دست میده....روی بدن جونگ مین هم سوختگی های وحشتناکی به وجود میاد ولی میتونه خودشو از مرگ نجات بده....خانم جئون هم برای جمع کردن هیزم از کلبه دور شده بوده و از حادثه در امان بوده....
+چقدر ترسناک........خب خانم جئون که توی حادثه نبوده چه اتفاقی براش افتاده؟...
۶.۴k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.