معجزه من
معجزه من
پارت ۴۷
پسره بلند شد دست پامو بست و بعدشم(ک اسمات اگه خواستین تو کامنت ها)
(رامتین)
در به در دنبال النا بودم گوشیمو پیامک امد نوشته بود
پیام: این فیلم نگاه کن خیلی جذابه
فیلم باز کردم دیدم فیلم النا با اون پسره لعنتی خون به مغزم نرسید و زنگ زدم اصلان ک جواب داد و با گریه بهم گفت ک مهگل هم دزدین رفتم خونه اصلان
اصلان: رامتین اگه بلایی سر مهگل بیارن چییی اون حامله ای
رامتین: اون دشمن قدیمونن یادته سجاد ک باباشو انداختیم زندان
اصلان: اره یادمه
رامتین: اون مهگل النا رو گروگان گرفته چون ک دوباره پرونده قتل هاشو باز کردم میدونی ازم چی میخواد
اصلان: مدارکو میخواد؟
رامتین:اره باید بهش بدیم با این فیلم ک از النا فرستاده روح از تنم جدا شده دیگ نمکشم بعد ضربه ای بهم زد اصلان
اصلان:تو بخاطر اون مدارک ۵ سال دور از خانواده بودی کلی تلاش کردی من نمزارم
رامتین: الانم تو یک روز اونا با زنم اصلان من نمتونم مدارک بهشون میدم
اصلان اسلحه شو دراورد و به سمت رامتین گرفت
رامتین: چی گوه ی میخوری تو؟
اصلان: کلی راه هست ولی این نهه
رامتین: بگو
اصلان: این ک مدارک کپی شده رو بهشون بدیم و جاشون پیدا کنیم من ۳۰۰ تا ادم جمع میکنم فقط فقط باید دسترسی پیدا کنیم به النا یا مهگل
رامتین: مهگل وقتی کوچک بود با کار اسلحه چاقو یاد دادم خودشم کمربند مشکی تکواندو داره
اصلان:این که عالی خودم یک راهی پیدا میکنم
رامتین: زودتر اصلاننن
(النا)
پارت ۴۷
پسره بلند شد دست پامو بست و بعدشم(ک اسمات اگه خواستین تو کامنت ها)
(رامتین)
در به در دنبال النا بودم گوشیمو پیامک امد نوشته بود
پیام: این فیلم نگاه کن خیلی جذابه
فیلم باز کردم دیدم فیلم النا با اون پسره لعنتی خون به مغزم نرسید و زنگ زدم اصلان ک جواب داد و با گریه بهم گفت ک مهگل هم دزدین رفتم خونه اصلان
اصلان: رامتین اگه بلایی سر مهگل بیارن چییی اون حامله ای
رامتین: اون دشمن قدیمونن یادته سجاد ک باباشو انداختیم زندان
اصلان: اره یادمه
رامتین: اون مهگل النا رو گروگان گرفته چون ک دوباره پرونده قتل هاشو باز کردم میدونی ازم چی میخواد
اصلان: مدارکو میخواد؟
رامتین:اره باید بهش بدیم با این فیلم ک از النا فرستاده روح از تنم جدا شده دیگ نمکشم بعد ضربه ای بهم زد اصلان
اصلان:تو بخاطر اون مدارک ۵ سال دور از خانواده بودی کلی تلاش کردی من نمزارم
رامتین: الانم تو یک روز اونا با زنم اصلان من نمتونم مدارک بهشون میدم
اصلان اسلحه شو دراورد و به سمت رامتین گرفت
رامتین: چی گوه ی میخوری تو؟
اصلان: کلی راه هست ولی این نهه
رامتین: بگو
اصلان: این ک مدارک کپی شده رو بهشون بدیم و جاشون پیدا کنیم من ۳۰۰ تا ادم جمع میکنم فقط فقط باید دسترسی پیدا کنیم به النا یا مهگل
رامتین: مهگل وقتی کوچک بود با کار اسلحه چاقو یاد دادم خودشم کمربند مشکی تکواندو داره
اصلان:این که عالی خودم یک راهی پیدا میکنم
رامتین: زودتر اصلاننن
(النا)
۸.۰k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.