PART 13
#PART_13
اول بازی کشتی وایکینگ رفتیم البته معصومه با سرگرد اومده بود سرگرد و معصومه بالا نشسته بودن منو ثنا و پری کنار هم ردیف جلوشون نشسته بودیم
منو پری و ثنا و معصوم کلی جیغ کشیدیم و سرگرد بیچاره فکر کنم گوشش کر شد حقشه از بس بد اخلاقه و جدیه
بعد رفتیم چرخ و فلک منو و پری و ثنا و معصومه تو یه کابین سرگرد تو یه کابین
****
خیلی خوشگذشت پری و ثنا رو رسوندم خونه شون داشتم میرفتم که ماشینم خراب شد
اه لعنتی الان چه وقت خراب شدن بود مجبور شدم پیاده برم دیگه داشت هوا تاریک میشد که دوتا پسر جلو مو گرفتن اولی _کجا خوشگله
معلوم بود مست بودن عصبی شدم و گفتم _گمشو کنار
دومیه_اوه چه عصبی
اولیه _بیا برسونمت
با پا کوبیم رو کفشش عصبی شد خواست بزنتم که یه دست تو هوا گرفتتش
سرمو بلند کرد سپهر بود باهاشون درگیر شد تو بهت اینکه اون اینجا چیکار میکنه بودم که چشمم به تیزی دست یکیشون جلب شد تا اومدم به سپهر هشدار بدم که چاقو زدند
دویدند تو ماشینشون و داشتند فرار میکردن که یاد کلت م افتادم سریع از پشت کمرم درش اوردم و به لاستیکا شلیک کردم همون لحظه به خاطر صدای شلیک چند تا پلیس گشت که اون نزدیکی بود اومدن بهشون گفتم _بگیرینشون نزارید در برن
دو تاشون رفتن یکیشون موند
ستوان_اینکه دستته اسبابا بازی نیست کارتمو نشون دادم و گفتم_سروان مهرداد هستم از دایره مبارزه با مواد مخدر
زنگ زدم امبولانس روبه سپهر گفتم _ داداشی عزیزدل ساحل چشماتو باز کن
قربونت برم نبینم این حالتو قول میدم دیگه لجبازی نکنم جون من چشماتو باز کن
اروم چشماشو باز کرد و گفت _من خوبم فقط نا ندارم چشمام رو باز کنم اگه جونتو قسم نمیخوردی باز نمی کردم
_نخواب الان امبولانس میاد همون موقع امبولانس اومد و روی برانکارد گذاشتنش اشکامو پاک کردم همراهشون رفتم
اول بازی کشتی وایکینگ رفتیم البته معصومه با سرگرد اومده بود سرگرد و معصومه بالا نشسته بودن منو ثنا و پری کنار هم ردیف جلوشون نشسته بودیم
منو پری و ثنا و معصوم کلی جیغ کشیدیم و سرگرد بیچاره فکر کنم گوشش کر شد حقشه از بس بد اخلاقه و جدیه
بعد رفتیم چرخ و فلک منو و پری و ثنا و معصومه تو یه کابین سرگرد تو یه کابین
****
خیلی خوشگذشت پری و ثنا رو رسوندم خونه شون داشتم میرفتم که ماشینم خراب شد
اه لعنتی الان چه وقت خراب شدن بود مجبور شدم پیاده برم دیگه داشت هوا تاریک میشد که دوتا پسر جلو مو گرفتن اولی _کجا خوشگله
معلوم بود مست بودن عصبی شدم و گفتم _گمشو کنار
دومیه_اوه چه عصبی
اولیه _بیا برسونمت
با پا کوبیم رو کفشش عصبی شد خواست بزنتم که یه دست تو هوا گرفتتش
سرمو بلند کرد سپهر بود باهاشون درگیر شد تو بهت اینکه اون اینجا چیکار میکنه بودم که چشمم به تیزی دست یکیشون جلب شد تا اومدم به سپهر هشدار بدم که چاقو زدند
دویدند تو ماشینشون و داشتند فرار میکردن که یاد کلت م افتادم سریع از پشت کمرم درش اوردم و به لاستیکا شلیک کردم همون لحظه به خاطر صدای شلیک چند تا پلیس گشت که اون نزدیکی بود اومدن بهشون گفتم _بگیرینشون نزارید در برن
دو تاشون رفتن یکیشون موند
ستوان_اینکه دستته اسبابا بازی نیست کارتمو نشون دادم و گفتم_سروان مهرداد هستم از دایره مبارزه با مواد مخدر
زنگ زدم امبولانس روبه سپهر گفتم _ داداشی عزیزدل ساحل چشماتو باز کن
قربونت برم نبینم این حالتو قول میدم دیگه لجبازی نکنم جون من چشماتو باز کن
اروم چشماشو باز کرد و گفت _من خوبم فقط نا ندارم چشمام رو باز کنم اگه جونتو قسم نمیخوردی باز نمی کردم
_نخواب الان امبولانس میاد همون موقع امبولانس اومد و روی برانکارد گذاشتنش اشکامو پاک کردم همراهشون رفتم
۱.۷k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.