دستمو گرفت و لبشو به لبم چسبوند منم هولش دادم اون طرف و س
دستمو گرفت و لبشو به لبم چسبوند منم هولش دادم اون طرف و سریع رفتم بیرون تا ات رو پیدا کنم خیس خیس شده بودم که دیدم یه دختر که آشنا میومد زیر بارون خوابید بود و خودشو جمع کرده بودو گریه میکرد نزدیک رفتم دیدم ات هست خیلی آروم دستمو روش گذاشتم که بهم یه نگاه کرد و زود سرشو پایین برد خیلی آروم اونو تو بغلم گرفتم که منو پس زد این دفعه سفت تر گرفتمش که خودشوبهم چسبوند و گفت
ات:چرا باهام اینکارو میکنید ...؟
ات:چرا دنیا باهام بده...؟
ات:نه یه دوست خوب داریم که اینجوری نکنه باهامون نه یه مادر و پدر که حواسشون بهم باشه مراقبم باشن همه بچها ماماناشونو بغل میکنن باهاشون صبحونه میخورن من حتی مامانمم ندیدم تنها چیزی که برام گذاشتن پوله بابا خسته شدم به خدا منم آدمم هیچکس منو درک نمیکنه منم میتونم عاشق شم منم میدونم آسیب ببینم منم میتونم دعوا کنم منم میتونم بترسم .....
ویو جیهوپ
یهو دیدم ات غش کرد اونو براید استایل بغل کردم و یه تاکسی گرفتم به سمت خونمون رفتم آروم پتو رو روش کشیدم اما اون خیس بود دمای بخاریو بالا بردم تا گرمش بشه با اون
نشستم و بهش نگاه میکردم که.....
ات:چرا باهام اینکارو میکنید ...؟
ات:چرا دنیا باهام بده...؟
ات:نه یه دوست خوب داریم که اینجوری نکنه باهامون نه یه مادر و پدر که حواسشون بهم باشه مراقبم باشن همه بچها ماماناشونو بغل میکنن باهاشون صبحونه میخورن من حتی مامانمم ندیدم تنها چیزی که برام گذاشتن پوله بابا خسته شدم به خدا منم آدمم هیچکس منو درک نمیکنه منم میتونم عاشق شم منم میدونم آسیب ببینم منم میتونم دعوا کنم منم میتونم بترسم .....
ویو جیهوپ
یهو دیدم ات غش کرد اونو براید استایل بغل کردم و یه تاکسی گرفتم به سمت خونمون رفتم آروم پتو رو روش کشیدم اما اون خیس بود دمای بخاریو بالا بردم تا گرمش بشه با اون
نشستم و بهش نگاه میکردم که.....
۶.۴k
۲۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.