مافیایمن

#مافیای_من
#P13

لینو:با حرفا ‍ایی که هان میزد قلبم درد میگرفت
ه....هان
نکنه تو واقعا حرف ‍ای اون عوضی ‍و باور کردی؟؟؟؟؟
هان:ا..... اما اگه حقیقت باشه چی؟؟؟؟
لینو:هان ما الان سه سال ‍ه با هم ‍یم
و من طی این مدت هیچوقت به تو دروغ نگفتم
بنگ چان:وایسا ببینم..........بازم کار اون عوضیه؟؟؟؟؟
لینو:اره.........هیونگ تو بهش بگو ک اینا همش دروغ بوده
بنگ چان:هان........خوب به حرف من گوش بده بعد هرکاری خواستی کن
اون عوضی دو سال قبل به منم گفت که لینو یه خیانت کاره
یادته منو لینو دعوا ‍مون شده بود؟؟؟؟؟
سر حرف ‍ای اون عوضی بود
اگه منم دروغاش ‍و باور میکردم الان پیش شما بودم؟؟؟؟
هان:یعنی........این اولین بارش نیست که دروغ میگه؟؟؟؟
بنگ چان:خوشحالم که منظورمو فهمیدی
هان:ل..........لینو
ببخشید که دوباره بهت شک کردم
لینو:رفتم نزدیک و بغلش کردم
اشکال نداره
تقصیر تو نیست
اون عوضی بود که تورو گول زد
راستی هان............الان حالت خوبه؟؟؟؟
هان:ا.......اره
فقط یکم سرم درد میکنه
لینو:برو استراحت کن
هان:لینو..........من چم شده بود؟؟؟
لینو:خب..........وقتی اومدیم بیرون فلیکس بالا سرت بود و تو رو زمین نشسته بودی
فهمیدم که حتما ی چرت و پرتی بهت گفته
از دور ی تیر زدم ولی خورد تو پاش و فرار کرد
وقتی اومدم پیشت گفتی که لینو بهم خیانت نمیکنه و بعد بیهوش شدی
نگران نباش
ما حتما پیداش میکنیم..........
هان:فلیکس؟؟؟؟؟؟
لینو:اره........همون عوضی
هان:اوکی
نیاز نیست حتما پیداش کنید
مهم اینه که الان اتفاقی نیافتاد
لینو:شاید از نظر تو نیاز نباشه.......اما من پیداش میکنم
هان:ولی دیگه نباید چیزیت بشه
مواظب خودت باش.........باشه؟؟؟؟؟
لینو:من چیزیم نمیشه
هان:همیشه همینو میگی ولی بازم آسیب میبینی
لینو:محکم تر بغلش کردم
هانی..........ولی اینبار به خاطر تو سالم میمونم
الانم بریم بخوابیم
هان: باشه بریم
رفتیم سر تخت دراز کشیدیم
لینو تو بغلم مثل بچه ها خواب رفته بود.....ولی من هرکاری میکردم خواب نمیرفتم
از اونجایی که لینو تو بغلم بود نمیتونستم پاشم
لینو........لینو بیدار شو
لینو:
«با صدای خوابالو»
چیه؟؟؟؟
هان:ی لحظه پاشو می‌خوام برم آب بخورم
لینو:باشه....
هان:رفتم آب خوردم و برگشتم
با نگاه کردن ب لینو ناخودآگاه لبخند زدم
لینو:به چی لبخند میزنی؟؟؟؟
هان:سریع خودمو جمع کردم
اهم......هیچی
لینو:خیلی کیوت شدی.......همیشه همینطور بخند
هان:فقط....فقط خیلی کیوت خواب بودی........همین
لینو: یاااااا.......چرا قرمز شدی؟؟؟؟
خجالت کشیدی؟؟؟
هان:ن...نه.....من قرمز شدم؟؟؟
لینو:
«با خنده»
خیلی کیوتییییی
بیا بغلم
هان:گفتم که خجالت نکشیدم
رفتم تو بغلش
لینو:حالا دیگه نمیزارم بری
هان:
«با داد»
یاااااااااا........له ‍م کردیییی
لینو:دستامو به نشونه تسلیم بالا آوردم

ادامه در کامنت......
دیدگاه ها (۲)

#مافیای_من #P14از تخت اومدم پایین میخواستم برم سمتش که پام گ...

#مافیای_من #P15هان:نمیدونم چم شده بودنمیتونستم کاری کنماشکام...

#مافیای_من #P12فلیکس:پس.....هان تویی؟؟؟هان:ت.....تو............

#مافیای_من #P11هان:صب بیدار شدم و دیدم لینو نیستنکنه رفته ما...

#مافیای_من #P9هان:«با ترس و بغض»ل....لینو چی؟؟؟لینو چش شده ه...

#مافیای_من #P8«با ترس»هان؟؟؟چی شده؟؟؟خواب دیدی؟؟؟هان:«با گری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط