سادیسمی

#سادیسمی
پارت 23

منم کنجکاو بود به خاطر همین ( آروم )
- خب تو فعلا پاشو برو بخواب من خودم .. همه چیو حل میکنم ..
+ باش
* آت به سمت اتاق قدم برداشت ..
لباساش و عوض کرد و اومد و روتخت دراز کشید ..
آت داشت به این فکر میکرد که جونگ کوک چیو ازش پنهون کرده ..
با فکر کردن به این چیزا خوابش برد ...
جونگ کوک هم ..داشت اماده میشد ..
میخواست به جایی که اون مرده به آت گفته بود بره ..میخواست مطمئن بشه خودشه ..
جونگ کوک سوار ماشین شد و .. بادیگارداش هم پشت سرش بودن .. که اتفاق خاصی نیفته .. جونگ کوک با رسیدن به مکان مورد نظرش .. آروم با یه نیشخند. .. پیاده شد ..
میدونست الان اونجا منتظر آتن ..
بادیگاردا .. هم از بیرون همه چیو چک کردن و جونگ کوک رفت داخل .. انگار یه کارخونه .‌..خراب شده بود .. جونگ کوک با وارد شدن .. قیافه اون عوضی رو دید که داشت با تعجب به جونگ کوک نگا میکرد .. جونگ کوک هم با یه نیشخند...بهش نزدیک شد و گفت..
- فکر نمیکردی من بیام نه ؟ ( نیشخند)
٫ ببینم .. تو ... تو اینجا چیکار می‌کنی ..
- اینکه چطور اینجام و ولش ..
اومدم .. اینجا چون خیلی داری تو زندگی من دخالت می‌کنی.. و خیلی دور بر آت میپلکی ..
می‌خوام ببینم .. پیش منم .. اینطوریی
یجور واسه آت نامه نوشته بودی که باور کرده بود تو همه چیو بهش میگی ..
می‌دونی حتی اگه بخوای هم بگی .. مطمئن باش .. قبرتو کندی..
دیدگاه ها (۰)

#سادیسمی پارت 24قبرتو کندی..* جونگ کوک با نزدیک شدن بهش .. د...

#سادیسمی پارت 25کنار آت دراز کشید و .... آروم از پشت کمرشو گ...

#سادیسمی پارت 22جونگ کوک با گفتن...- پاتو از اینجا بیرون بزا...

#سادیسمی پارت 21آت ترسیده بود ولی میخواست حقیقت رو بفهمه... ...

#why_himpart:89آنالی:عه بی ادب!جونگ‌کوک:چی گفتم مگه؟آنالی:ای...

پارت ۱۴

خون آشام من My vampire 🦇 part16 ات. نه جیمین پس جمع نمیکنی ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط