خان زاده پارت186
#خان_زاده #پارت186
با سری پایین افتاده گفتم
_دیگه بهتره این صحبتا رو نکنیم. منم عجله دارم میخوام برم..
راهمو سد کرد و گفت
_شنیدی که طلاق دادم مهتابو؟
فقط نگاهش کردم.که ادامه داد
_از ارث محروم شدم حتی سوئیچ ماشینمم ازم گرفته
بی تفاوت گفتم
_خوب؟به خاطر من این طوری شد؟
چنگی به موهاش زد که کلافه گفتم
_فهمیدم جایی برای موندن ندارین منم دیگه نمیام توی این خونه یه جای دیگه برای خودم پیدا میکنم.
خواست بازوم و بگیره که با اخم دستم و عقب کشیدم و گفتم
_من،شما نیستم خان زاده که راحت خیانت کنم.ازدواج کردم و هر چی بشه به شوهرم خیانت نمیکنم. لطفا برید کنار.
عصبیش کردم و داد زد
_چرا نمیبینی؟چرا نمیفهمی چه عذابی دارم میکشم؟ نه اون مال و منال کوفتی نه مهتاب اهمیتی برام نداره من تو رو میخوام. به جهنم که عقد کردی با من بیا...با من باش جبران میکنم واست.
با اخم گفتم
_معلوم هست چی میگین؟ به همین راحتی امروز به یکی دیگه بگم بله و فرداش با یه آدم هوس باز...
سکوت کردم و نفس عمیقی کشیدم و گفتم
_از سر راهم برید کنار.
با اخم گفت
_من هوس بازم؟
_هستید که هر روز خیال میکنید عاشق شدید. مگه نگفتید من انتخابت تون نیستم و عاشق هلیایید؟هه شما رو هوس زود گذرتون هم اسم عشق میذارید.
خواستم از کنارش رد بشم که زودتر از من به سمت در رفت و با قفل کردنش نفسم و حبس کرد
🍁 🍁 🍁 🍁
با سری پایین افتاده گفتم
_دیگه بهتره این صحبتا رو نکنیم. منم عجله دارم میخوام برم..
راهمو سد کرد و گفت
_شنیدی که طلاق دادم مهتابو؟
فقط نگاهش کردم.که ادامه داد
_از ارث محروم شدم حتی سوئیچ ماشینمم ازم گرفته
بی تفاوت گفتم
_خوب؟به خاطر من این طوری شد؟
چنگی به موهاش زد که کلافه گفتم
_فهمیدم جایی برای موندن ندارین منم دیگه نمیام توی این خونه یه جای دیگه برای خودم پیدا میکنم.
خواست بازوم و بگیره که با اخم دستم و عقب کشیدم و گفتم
_من،شما نیستم خان زاده که راحت خیانت کنم.ازدواج کردم و هر چی بشه به شوهرم خیانت نمیکنم. لطفا برید کنار.
عصبیش کردم و داد زد
_چرا نمیبینی؟چرا نمیفهمی چه عذابی دارم میکشم؟ نه اون مال و منال کوفتی نه مهتاب اهمیتی برام نداره من تو رو میخوام. به جهنم که عقد کردی با من بیا...با من باش جبران میکنم واست.
با اخم گفتم
_معلوم هست چی میگین؟ به همین راحتی امروز به یکی دیگه بگم بله و فرداش با یه آدم هوس باز...
سکوت کردم و نفس عمیقی کشیدم و گفتم
_از سر راهم برید کنار.
با اخم گفت
_من هوس بازم؟
_هستید که هر روز خیال میکنید عاشق شدید. مگه نگفتید من انتخابت تون نیستم و عاشق هلیایید؟هه شما رو هوس زود گذرتون هم اسم عشق میذارید.
خواستم از کنارش رد بشم که زودتر از من به سمت در رفت و با قفل کردنش نفسم و حبس کرد
🍁 🍁 🍁 🍁
۱۰.۲k
۲۵ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.