نامزد من🍷🖇
نامزد_من🍷🖇
پارت۴
دقیقا یک هفته این ویو هر روز من بود و کوک هم هر روز اون رستوران که کار میکردم میومد و غذا شو میخورد
منم هر روز وابسته تر از قبل به کوک میشدم نمیدونم کوک ام به من حسی داشت یا نه ولی از این که هر روز میومد و بهم سر میزد خوشحال بودم که برای یکی ارزش دارم
[ساعت ۸ شب]
ات:اع چقدر دیر شده لیا بدو بیا بریم
لیا:الاااااننن
ات:بدوووو
ویو کوک:اععع ۸ شب شده باید برم تهیونگ منتظر مه
(نیم ساعت بعد)
ویو ات:همین که رسیدم رفتم دوش ۱۵مین گرفتم اومدم بیرون و آنقدر خسته بودم که یادم رفت غذا بخورم و همین جور خوابم برد
ویو کوک:همین که رسیدم دیدم تهیونگ هم رسیدم
ته:کوک تا الان تو شرکت بودی
کوک:اعوم
ته:دوباره که دنبال اون دختره نبودی نه؟؟
کوک:اون دختره رو پیدا کردم تو همین رستوران نزدیک شرکت کار میکنه
ته:راست میگی
کوک:اره حالا چرا دم در بیا بریم تو
ته:اعوم بریم راستی اسمش چیه
کوک:اسمش کیم ات و. باباش همین سه سال پیش بخاطر یه تصادف مرد....
ته:حاجی این همه مشخصات رو از کجات درآوردی
کوک:ام باید یکم دربارش بودنم خوب باهاش کار دارم
ته:تروخدا اذیتش نکن
کوک:کی گفته مخوام اذیتش کنم مرد
پارت۴
دقیقا یک هفته این ویو هر روز من بود و کوک هم هر روز اون رستوران که کار میکردم میومد و غذا شو میخورد
منم هر روز وابسته تر از قبل به کوک میشدم نمیدونم کوک ام به من حسی داشت یا نه ولی از این که هر روز میومد و بهم سر میزد خوشحال بودم که برای یکی ارزش دارم
[ساعت ۸ شب]
ات:اع چقدر دیر شده لیا بدو بیا بریم
لیا:الاااااننن
ات:بدوووو
ویو کوک:اععع ۸ شب شده باید برم تهیونگ منتظر مه
(نیم ساعت بعد)
ویو ات:همین که رسیدم رفتم دوش ۱۵مین گرفتم اومدم بیرون و آنقدر خسته بودم که یادم رفت غذا بخورم و همین جور خوابم برد
ویو کوک:همین که رسیدم دیدم تهیونگ هم رسیدم
ته:کوک تا الان تو شرکت بودی
کوک:اعوم
ته:دوباره که دنبال اون دختره نبودی نه؟؟
کوک:اون دختره رو پیدا کردم تو همین رستوران نزدیک شرکت کار میکنه
ته:راست میگی
کوک:اره حالا چرا دم در بیا بریم تو
ته:اعوم بریم راستی اسمش چیه
کوک:اسمش کیم ات و. باباش همین سه سال پیش بخاطر یه تصادف مرد....
ته:حاجی این همه مشخصات رو از کجات درآوردی
کوک:ام باید یکم دربارش بودنم خوب باهاش کار دارم
ته:تروخدا اذیتش نکن
کوک:کی گفته مخوام اذیتش کنم مرد
۳.۰k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.