نام رمان:عشق اجباری
نام رمان:عشق اجباری
کاپل:ات_جونگکوک
ژانر:غمگین_عاشقانه
تعداد پارت:نامعلوم
Part 17
(ویو ات)صبح با صدای کوک بیدار شدم...
کوک:ات بیدار شو ساعت ۱۲ ظهره پاشووو
ات:چ... چی... ۱۲ ظهر(خوابالو)
کوک:بله ۱۲ ظهر انقد خوابیدی بلندشو
(ویو ات)میدونم اثر قرصه بود بیدار شدم گیج بودم رفتم پایین دستشویی و اومدم روتینمو گذاشتم چیزی نخوردم تا ناهار بشه...حالم خوب نبود همش حالت تهوع داشتم اه(پرش زمانی به ۱ ظهر)رفتیم سرمیز ناهار... احساس کردم غذا بو میداد
ات:این بو میده اه
کوک:ات... مطمئنی
ات:اره..
خدمتکار:خانم مطمئنید
کوک:بزار از غذات بخورم بینم
ات:بیا.... دیدی بو میده
کوک:ات مسخره کردی..
ات:عهههه میگم بومیده خو اه اصن نمیخورم
(ویو ات)نمیدونم چم شده بود نخوردم رفتم اتاقم دراز کشیدم
(ویو کوک)چندروزه خوب غذا نمیخوره شاید مشکلی پیش اومده واسش باید ببرمش دکتر... غذامو خوردم رفتم اتاق دیدم دراز کشیده..
کوک:ات
ات:بله
کوک:بیا عصر بریم دکتر
ات:نمیخاد خوبم
کوک:لج نکن میریم ببینیم چته اخه چند روز اینجوری
ات:باشه...
(ویو ات)کلی خابیده بودم ولی بازم خابم میومد خابیدم و....۶ عصر بیدار شدم حاضر شدم رفتیم دکتر...
کوک:سلام
دکتر:سلام بفرمایین
کوک:ببخشید همسر من یه علائمی دارن میشه ازمایش بگیرین
دکتر:بله چه علائمی دارن؟
ات:حالت تهوع سرگجیه و احساس میکنم غذاها بو میدن
دکتر:چشم الان ببینم ازمایش چی نشون میده... دودقیقه بعد....
کوک:چیشد
دکتر:خب این نشون میده خانم ات باردار هستن
کوک:....
ات:چ... چی من که قرار نبود... وای
کوک:ات باورم نمیشه
ات:... منم
(ویو ات)اومدیم بیرون همچنان تو. شوک بودم...
کوک:بلاخرع دارم بابا میشم اتتت
ات:هوم...(حالت تعجب)
(ویو ات)رفتیم بیرون یکم شام خوردیم و اومدیم سریع خابیدم خیلی خابم میومد...
لایک کامنت یادتون نره💓
کاپل:ات_جونگکوک
ژانر:غمگین_عاشقانه
تعداد پارت:نامعلوم
Part 17
(ویو ات)صبح با صدای کوک بیدار شدم...
کوک:ات بیدار شو ساعت ۱۲ ظهره پاشووو
ات:چ... چی... ۱۲ ظهر(خوابالو)
کوک:بله ۱۲ ظهر انقد خوابیدی بلندشو
(ویو ات)میدونم اثر قرصه بود بیدار شدم گیج بودم رفتم پایین دستشویی و اومدم روتینمو گذاشتم چیزی نخوردم تا ناهار بشه...حالم خوب نبود همش حالت تهوع داشتم اه(پرش زمانی به ۱ ظهر)رفتیم سرمیز ناهار... احساس کردم غذا بو میداد
ات:این بو میده اه
کوک:ات... مطمئنی
ات:اره..
خدمتکار:خانم مطمئنید
کوک:بزار از غذات بخورم بینم
ات:بیا.... دیدی بو میده
کوک:ات مسخره کردی..
ات:عهههه میگم بومیده خو اه اصن نمیخورم
(ویو ات)نمیدونم چم شده بود نخوردم رفتم اتاقم دراز کشیدم
(ویو کوک)چندروزه خوب غذا نمیخوره شاید مشکلی پیش اومده واسش باید ببرمش دکتر... غذامو خوردم رفتم اتاق دیدم دراز کشیده..
کوک:ات
ات:بله
کوک:بیا عصر بریم دکتر
ات:نمیخاد خوبم
کوک:لج نکن میریم ببینیم چته اخه چند روز اینجوری
ات:باشه...
(ویو ات)کلی خابیده بودم ولی بازم خابم میومد خابیدم و....۶ عصر بیدار شدم حاضر شدم رفتیم دکتر...
کوک:سلام
دکتر:سلام بفرمایین
کوک:ببخشید همسر من یه علائمی دارن میشه ازمایش بگیرین
دکتر:بله چه علائمی دارن؟
ات:حالت تهوع سرگجیه و احساس میکنم غذاها بو میدن
دکتر:چشم الان ببینم ازمایش چی نشون میده... دودقیقه بعد....
کوک:چیشد
دکتر:خب این نشون میده خانم ات باردار هستن
کوک:....
ات:چ... چی من که قرار نبود... وای
کوک:ات باورم نمیشه
ات:... منم
(ویو ات)اومدیم بیرون همچنان تو. شوک بودم...
کوک:بلاخرع دارم بابا میشم اتتت
ات:هوم...(حالت تعجب)
(ویو ات)رفتیم بیرون یکم شام خوردیم و اومدیم سریع خابیدم خیلی خابم میومد...
لایک کامنت یادتون نره💓
۷.۴k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.