پارت هفتاد و سه
پارت هفتاد و سه
رمان دیدن دوباره ی تو
#شروین
به زور خودم رو کنترل کرده بودم که بغلش نکنم.... .
موهای طلاییش انقدر صورت سفید و خوشگلش رو معصوم کرده بودد که اصلا نمیشد چشم ازش برداشت....
داشتم نگاش می کردم که گفت...
ستاره _ هوی اقا چشمات رو درویش کن...
بعدش هم دوباره برگشت تو اتاقش و در رو بست... #ستاره
واایی آبرو برام نموند...
اصلا به من چه...آخه مگه تقصیر من چیه اون رو من زوم کرده به من چه ربطی داره...
شونه ای بالاانداختم و رفتم سمت کمدم...
یه مانتو آبی نفتی پوشیدم با یه شلوار مشکی...
رفتم جلوی آینه یکم کرم زدم بعدش هم یه رژگونه ی کالباسی... یه خط چشم خوشگل هم کشیدم...
آرایشم رو با یه رژ لب آجری تموم کردم....
موهام رو دم اسبی بستم و یه تل بزرگ و خوشگل آبی هم زدم ...
شالم رو سرم کردم و عطرم رو هم زدم و رفتم از اتاق بیرون....
شروین و اشکان و عسل روی مبل نشسته بودند و با اومدن من از جاشون بلند شدن...
اا مگه شروین ماشینش رو عوض کرده...
ماشینش یه پورشه ی سورمه ایه خوشگل بود...
سوار شدیم و رفتیم طرف شهر بازی.....
رمان دیدن دوباره ی تو
#شروین
به زور خودم رو کنترل کرده بودم که بغلش نکنم.... .
موهای طلاییش انقدر صورت سفید و خوشگلش رو معصوم کرده بودد که اصلا نمیشد چشم ازش برداشت....
داشتم نگاش می کردم که گفت...
ستاره _ هوی اقا چشمات رو درویش کن...
بعدش هم دوباره برگشت تو اتاقش و در رو بست... #ستاره
واایی آبرو برام نموند...
اصلا به من چه...آخه مگه تقصیر من چیه اون رو من زوم کرده به من چه ربطی داره...
شونه ای بالاانداختم و رفتم سمت کمدم...
یه مانتو آبی نفتی پوشیدم با یه شلوار مشکی...
رفتم جلوی آینه یکم کرم زدم بعدش هم یه رژگونه ی کالباسی... یه خط چشم خوشگل هم کشیدم...
آرایشم رو با یه رژ لب آجری تموم کردم....
موهام رو دم اسبی بستم و یه تل بزرگ و خوشگل آبی هم زدم ...
شالم رو سرم کردم و عطرم رو هم زدم و رفتم از اتاق بیرون....
شروین و اشکان و عسل روی مبل نشسته بودند و با اومدن من از جاشون بلند شدن...
اا مگه شروین ماشینش رو عوض کرده...
ماشینش یه پورشه ی سورمه ایه خوشگل بود...
سوار شدیم و رفتیم طرف شهر بازی.....
۵۰.۷k
۲۵ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.