love is a killer
love is a killer
p.³⁹
~ میگم چی شده ات اومده ( رفت ات رو بغل کرد )
~ ات دخترم دیگه نرو این عمارت بدون تو خیلی سوت و کوره
- راستی اجوما مگه قرار نبود تا فردا مرخصی داشته باش
~ درسته دیشب رفتمخونه داداشم یادم اومد گوشیم رد اینجا جا گذاشتم اومدم گوشیم رو بردارم
- اوهوم
~ فکر کنم الان واسم کار در اومد نصف خونه زیز آرد و تخم مرغه
-×+ شرمنده
~ اشکال نداره اینا رو تمیز میکنم بعد میرم
+ منم کمک میکنم
~ ممنون میشم دخترم
+ بلخره ما کثیف کردیم من یکم کمک کنم دیگه
( گوشی تهیونگ زنگ خورد تهیونگ جواب داد )
- به به جناب مین چی شد یادی از ما کردی
..................
- اوکی حالا کی میاین
..............................
- آها فردا باشه بیاین قدمتون رو چشم
..............
- آها یورا هم میاد
.............
- او خب ساعت چند میاین تا براتون ماشین بفرستم فرودگاه
.............
- اوکی باشه خدافظ
× یونگی بود
- اره گفت فردا میاد
+ یونگی کیه ؟
× پسر عمه عشقت
+ آها
+ چی اونوقت فردا میان
- اره
- اجوما میشه به خدمت کارت بگی بیان چون فردا دوتا مهمون داریم
~ باشه
+ دوتا ؟ دوست دختر داره ؟
- نه خواهرش
+ آها
+ اون وقت اسمشون چیه
- بیا بالا همچی رو برات توضیح بده
+ اوکی
( ات و تهیونگ رفتن تو اتاق تهیونگ )
- خب اونا دختر عمه و پسر عمه منن یورا و یونگی ۸ سال پیش رفتن انگلیس چون اینجا براشون امن نبود
+ آها
- هوم و اینگه فکر کنم اونا نمیدونن من و تو نامزادیم
+ یعنی زیاد باهم در تماس نیستین نه
- درسته ولی ۸ سال پیش باهم خیلی صمیمی بودیم
+ هوم
• فلش بک به فردا ساعت ۷ صبح •
ات ویو
( از خواب بیدار شدم دیدم تو بغل تهیونگم نگاه به ساعت کردم ساعت ۷ بود مهمونا ساعت ۸ میومدن به تهیونگ نگاه کردم خیلی کیوت خوابیده بود آخه بهاین کیوت خر میخوره مافیا باشه دلم نیومد بیدارش کنم آروم از بغلش بیرون اومدم و رفتن سمت حموم بعد ۲۰ مین اومدم بیرون دیدم )
p.³⁹
~ میگم چی شده ات اومده ( رفت ات رو بغل کرد )
~ ات دخترم دیگه نرو این عمارت بدون تو خیلی سوت و کوره
- راستی اجوما مگه قرار نبود تا فردا مرخصی داشته باش
~ درسته دیشب رفتمخونه داداشم یادم اومد گوشیم رد اینجا جا گذاشتم اومدم گوشیم رو بردارم
- اوهوم
~ فکر کنم الان واسم کار در اومد نصف خونه زیز آرد و تخم مرغه
-×+ شرمنده
~ اشکال نداره اینا رو تمیز میکنم بعد میرم
+ منم کمک میکنم
~ ممنون میشم دخترم
+ بلخره ما کثیف کردیم من یکم کمک کنم دیگه
( گوشی تهیونگ زنگ خورد تهیونگ جواب داد )
- به به جناب مین چی شد یادی از ما کردی
..................
- اوکی حالا کی میاین
..............................
- آها فردا باشه بیاین قدمتون رو چشم
..............
- آها یورا هم میاد
.............
- او خب ساعت چند میاین تا براتون ماشین بفرستم فرودگاه
.............
- اوکی باشه خدافظ
× یونگی بود
- اره گفت فردا میاد
+ یونگی کیه ؟
× پسر عمه عشقت
+ آها
+ چی اونوقت فردا میان
- اره
- اجوما میشه به خدمت کارت بگی بیان چون فردا دوتا مهمون داریم
~ باشه
+ دوتا ؟ دوست دختر داره ؟
- نه خواهرش
+ آها
+ اون وقت اسمشون چیه
- بیا بالا همچی رو برات توضیح بده
+ اوکی
( ات و تهیونگ رفتن تو اتاق تهیونگ )
- خب اونا دختر عمه و پسر عمه منن یورا و یونگی ۸ سال پیش رفتن انگلیس چون اینجا براشون امن نبود
+ آها
- هوم و اینگه فکر کنم اونا نمیدونن من و تو نامزادیم
+ یعنی زیاد باهم در تماس نیستین نه
- درسته ولی ۸ سال پیش باهم خیلی صمیمی بودیم
+ هوم
• فلش بک به فردا ساعت ۷ صبح •
ات ویو
( از خواب بیدار شدم دیدم تو بغل تهیونگم نگاه به ساعت کردم ساعت ۷ بود مهمونا ساعت ۸ میومدن به تهیونگ نگاه کردم خیلی کیوت خوابیده بود آخه بهاین کیوت خر میخوره مافیا باشه دلم نیومد بیدارش کنم آروم از بغلش بیرون اومدم و رفتن سمت حموم بعد ۲۰ مین اومدم بیرون دیدم )
۶.۸k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.