زخم کهنه

زخم کهنه
پارت ۳۸
می زد. چند لحظه به هم خیره موندن و تهیونگ گفت : اگه میخوای مثل یه احمق نگرانم باشی !باش سومین گیج پلک زد. اگه میخوای بهم اهمیت بدی بده ، جلوتو نمیگیرم _چرا ... یهویی؟ چون تویی! چند لحظه بهم خیره موندند. سومین :گفت اگه بخوام بهت بگم ;سو; چی ؟ تهیونگ پوکر شد خیلی پررویی آمریکایی جایی بزرگ شدی؟ حداقل اوپا هم نمی گی و مستقیم سو؟ سومین به خنده :افتاد باشه ؛ اوپا قبوله؟ چشم غره ای نصیبش شد. سومین دوباره خندید. پسرک واقعا کیوت بود. سومین داشت چیزهای عجیبی توی قلبش احساس میکرد حتی توی همین لحظه ای که داشت یخ می زد!!!
هفت پس عدد ثابت رو میبری اونطرف و وقتی معادله دو مجهولی تشکیل شد از فرمول حلش می کنی درسته ؟ جمله ی آخر رو گفت و به نیمرخ دختری که با دقت به صفحه خیره مونده بود نگاه کرد . سومین سر تکون داد و کیونگسو گفت : خب حالا حلش کن ! می کنه سومین مشغول شد و تهیونگ که دید داره درست حل سر تکون داد. واقعا تدریس عالیش بود که باعث میشد سومین اینطوری یاد بگیره ! سومین برگشت و نگاهش کرد . تهیونگ پشت چشمی نازک کرد : بعدی رو هم حل کن ! لبخندی تحویلش داد و به حل کردن ادامه داد. سومین بچهی باهوشی بود هیچوقت جزو نفرات اول کلاس نبود ولی با اینکه هیچ کتاب کمک درسی و کلاسی توی زندگیش نرفته بود فقط با یه مدرسهی معمولی در ساش رو خوب یاد میگرفت. داشت معادلهی سوم رو حل میکرد و حس میکرد دیگه واقعا یادش گرفته که صدای تهیونگ بلند شد پدرم میخواد من MBA بخونم! چشمهای سومین با تعجب و گردتر از قبل از روی صفحه بلند شد و نگاهش کرد : MBA چیه ؟ تهیونگ خندید ، فکر نمیکرد جواب جمله ی غمگینش همچین چیزی باشه: احمق جون یعنی بیزنس و اینا! سومین سر تکون داد : تو دوست نداری؟ من متنفرم از کارایی که اون میکنه و میخواد منم راهشو ادامه بدم. سومین بهش خیره مونده بود پسر جوان یکدفعه خیلی درمونده بنظر میرسید. نمی دونست چرا یکدفعه داره باهاش راجع به مسائل شخصیش صحبت می کنه چون دفعات قبل اصلا علاقه ای نشون
شخصیش صحبت میکنه چون دفعات قبل اصلا علاقه ای نشون که نداده بود ولی هر چی بود سومین دلش میخواست امن بنظر برسه برای همین اول سکوت کرد و بعد گفت : خودت چی دوست داری ؟ نگاه تهیونگ اومد روش. سومین اول حس کرد حرف اشتباهی زده اما بالآخره تهیونگ :گفت من دوست دارم جراح شم سومین لبخند زد: دکتری ؟ بهش میگفت پزشکی دوست عزیز سومین سر تکون داد این خیلی خوبه که ولی اونطوری
دیدگاه ها (۵)

زخم کهنه پارت ۳۹ نمیتونم راهشو ادامه بدم. پس از نظر اون خوب...

زخم کهنه پارت ۴۰ اومو ! درست شناختم ؟ جوجه اردک زشت شما هستی...

زخم کهنه پارت ۳۷ و کوچولوعه !!! نباید نگران من باشی باشه اصل...

پارت ۳۶ اصلا چرا این اتاقه رو بهم ندادیییی سومین دیگه زیادی ...

ززخم کهنه پارت ۴۲ پس عدد ثابت رو میبری اونطرف و وقتی معادله...

زخم کهنه پارت ۴۶ تهیونگ هم حتما می آد بنابراین کیک رو برداشت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط