fake taehyung
fake taehyung
part*⁴²
تهیونگ: خجالت بکشین
تهرونا: چرا؟
تهیونگ: همکلاسی هم بودید ا/ت دکتر شد شما هیچی
م.ت: اینو راس میگه😂
تهرونا: من حوصله درسو نداشتم
ا/ت: ببخشید خاله جون عکسای بچگیمون دارید
تهیان: اره داریم تا بریم نگاشون کنیم
رفتیم البوم عکسارو نگاه کردیم
تهیونگ: ا/ت این تویی
ا/ت: اره منم
تهیونگ: میشه این عکسو مامان بردارم
ا/ت: چرا
م.ت: اره برش دار
تهیونگ: مرسی
ا/ت: چیکار به عکسم داری؟
تهیونگ: میخوام ببینم بچمون بیشتر به تو میره یا من
تهرونا: تهیونگ
تهیونگ: بله
تهرونا: بچتون چند وقتشه
تهیونگ: هم یک هفتشه
ا/ت: چیمیگی دو ماهشه
تهیونگ: واقعا؟
تهرونا: خاک تو سرت نمیدونی حالا ولش کن ا/ت
ا/ت: جانم
تهرونا: یادت به بچگیت میاد اومدی خونمون
ا/ت: من بچگیم همیشه اینجا بودم
تهرونا: نه بابام بود که میگفت تو خیلی خوشگلی دلم میخواد عروسم بشی
ا/ت: اره یادمه 😂
تهیونگ: ببین بابام هم دوس داشته عروسش بشی
ا/ت: 😂
تهیونگ: تهرونا یومی کجاست؟
ا/ت: یومی کیه؟
تهیونگ: دختر تهرونا
ا/ت: شوخی میکنی
تهیونگ: نه چرا مگه؟
ا/ت: تهرونا تو ازدواج کردی
تهرونا: اره دوسال پیش دخترم الان یه سالشه
ا/ت: میشناسمش
تهرونا: اره
ا/ت: جیبو که نیست؟
تهرونا: خودشه
ا/ت: واقعا؟
تهرونا: اره
تهیونگ: تو از کجا میشناسیش
ا/ت: تو مدرسه روش کراش بود که حتی شبا هم بخاطرش گریه میکرد
تهرونا: بیا الان همه چیزو بگو
ا/ت: اره دیگه
#فیک
#سناریو
part*⁴²
تهیونگ: خجالت بکشین
تهرونا: چرا؟
تهیونگ: همکلاسی هم بودید ا/ت دکتر شد شما هیچی
م.ت: اینو راس میگه😂
تهرونا: من حوصله درسو نداشتم
ا/ت: ببخشید خاله جون عکسای بچگیمون دارید
تهیان: اره داریم تا بریم نگاشون کنیم
رفتیم البوم عکسارو نگاه کردیم
تهیونگ: ا/ت این تویی
ا/ت: اره منم
تهیونگ: میشه این عکسو مامان بردارم
ا/ت: چرا
م.ت: اره برش دار
تهیونگ: مرسی
ا/ت: چیکار به عکسم داری؟
تهیونگ: میخوام ببینم بچمون بیشتر به تو میره یا من
تهرونا: تهیونگ
تهیونگ: بله
تهرونا: بچتون چند وقتشه
تهیونگ: هم یک هفتشه
ا/ت: چیمیگی دو ماهشه
تهیونگ: واقعا؟
تهرونا: خاک تو سرت نمیدونی حالا ولش کن ا/ت
ا/ت: جانم
تهرونا: یادت به بچگیت میاد اومدی خونمون
ا/ت: من بچگیم همیشه اینجا بودم
تهرونا: نه بابام بود که میگفت تو خیلی خوشگلی دلم میخواد عروسم بشی
ا/ت: اره یادمه 😂
تهیونگ: ببین بابام هم دوس داشته عروسش بشی
ا/ت: 😂
تهیونگ: تهرونا یومی کجاست؟
ا/ت: یومی کیه؟
تهیونگ: دختر تهرونا
ا/ت: شوخی میکنی
تهیونگ: نه چرا مگه؟
ا/ت: تهرونا تو ازدواج کردی
تهرونا: اره دوسال پیش دخترم الان یه سالشه
ا/ت: میشناسمش
تهرونا: اره
ا/ت: جیبو که نیست؟
تهرونا: خودشه
ا/ت: واقعا؟
تهرونا: اره
تهیونگ: تو از کجا میشناسیش
ا/ت: تو مدرسه روش کراش بود که حتی شبا هم بخاطرش گریه میکرد
تهرونا: بیا الان همه چیزو بگو
ا/ت: اره دیگه
#فیک
#سناریو
۲۳.۲k
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.