توی زندگی بعدیم میبینمت
توی زندگی بعدیم میبینمت
پارت ۲۲
تهیونگ : خب حالم خوب نیست یکم ویسکی بخورم
کوک :یه کم ؟ یه شیشه ی بزرگ ۹۰ درصدی برداشتی داری میخوری
تهیونگ : بخورم مگه برات مهمه
و تهیونگ لیوان رو برمیداره و تو یه چشم به هم زدن میخوره
کوک : تهیونگ وایساا بسهه تمومش کردی انقد نخور خفه میشی .. زیادی هم مست میشی
تهیونگ : اههه اخیش نصف لیوانو خوردم
کوک : بسهه دیگهه نخور *داد*
تهیونگ : ببند ... و دوباره شروع میکنه به خوردن ...
کوک : تهیونگ چرا نمیفهمی ... این الکلش زیاده
تهیونگ .. لیوانش تمکم میشه
تهیونگ : اههه چقد چسبید *شروع میکنه به خندیدن* هعیی تو برو بازم برام بیار
کوک : ساکت شو الانشم زیادیته پاشو بریم
کوک دست تهیونگ رو میگیره و میره پیش صاحب بار
کوک : سلام ببخشید هتل کجا هست ؟
صاحب بار : امم ادرس رو میدم برین اونجا... بفرمایید به این ادرس برین یه هتله
کوک : خیلییی ممنون .... تهیونگ بیا بریم...
و از بار خارج میشن
تهیونگ : ولم کن .. میخوام بازم بخورم
کوک : تو الانش خیلی مستی لازم نکرده
کوک : ایییی لعنت بهت تهیونگ . با چی بریم هتل ... وایسا یه کالسکه داره میاد ... هعییییی وایسید وایسید
راننده : جایی میخواد برید ؟؟
کوک : اره ممنون میشم منو ببرین به این ادرس من اینجارو نمیشناسم
راننده : باشه زیاد دور نیست سوار شین
تهیونگ : من نمیام تو کی هستی فک کردی من اسباب بازیتم هرجایی بخوای منو ببری
کوک : انقد مزخرف نگو ... من تورو میرسونم بعد میرم
تهیونگ : پس اگه میری باهات میام میخوام از شرت راحت شم
کوک : تو الان داری مزخرف میگی وقتی بفهمی همچین حرفی زدی حالت بد میشه... حالا بیا بالا
تهیونگ و جونگکوک سوار کالسکه میشن و حرکت میکنن به سمت هتل
تو هتل:
کوک : سلام برای ما جا دارین
کارمند هتل : اره برای اتاق 64 جا داریم شانس اوردین ... فردا مراسم هم داریم ... بفرمایید کلید لطفا مبلغ هم پرداخت کنین
کوک : خب یکم پول تو جیبم دارم ... بفرمایید برای امشب کافیه؟
کارمند : اره کافیه
نویسنده : خب الان چون تو زمان چوسانن کارت به کارت و اینا رو ندارن و سکه میدن..... و اینکه تهیونگ الان خواب الوده
کوک : خب تهیونگ بیا بریم .... میرسن به اتاق
کوک : خب اینم از اتاق ...
تهیونگ : واییی چه بزرگه ... چه حالی بده امشب خب بیا بخوابیم
کوک : من دیگه با تو جایی نمیام الانم دارم میرم تو الان مستی و نمیفهمی ... تهیونگ من دوست دارم میفهمی ولی بهتره پیشت نباشم ... خدافظ
کوک دستگیره ی درو میگیره و درو باز میکنه که.........😂
به نظرتون چی میشه😂
ادامه ی پارت فردا
پارت ۲۲
تهیونگ : خب حالم خوب نیست یکم ویسکی بخورم
کوک :یه کم ؟ یه شیشه ی بزرگ ۹۰ درصدی برداشتی داری میخوری
تهیونگ : بخورم مگه برات مهمه
و تهیونگ لیوان رو برمیداره و تو یه چشم به هم زدن میخوره
کوک : تهیونگ وایساا بسهه تمومش کردی انقد نخور خفه میشی .. زیادی هم مست میشی
تهیونگ : اههه اخیش نصف لیوانو خوردم
کوک : بسهه دیگهه نخور *داد*
تهیونگ : ببند ... و دوباره شروع میکنه به خوردن ...
کوک : تهیونگ چرا نمیفهمی ... این الکلش زیاده
تهیونگ .. لیوانش تمکم میشه
تهیونگ : اههه چقد چسبید *شروع میکنه به خندیدن* هعیی تو برو بازم برام بیار
کوک : ساکت شو الانشم زیادیته پاشو بریم
کوک دست تهیونگ رو میگیره و میره پیش صاحب بار
کوک : سلام ببخشید هتل کجا هست ؟
صاحب بار : امم ادرس رو میدم برین اونجا... بفرمایید به این ادرس برین یه هتله
کوک : خیلییی ممنون .... تهیونگ بیا بریم...
و از بار خارج میشن
تهیونگ : ولم کن .. میخوام بازم بخورم
کوک : تو الانش خیلی مستی لازم نکرده
کوک : ایییی لعنت بهت تهیونگ . با چی بریم هتل ... وایسا یه کالسکه داره میاد ... هعییییی وایسید وایسید
راننده : جایی میخواد برید ؟؟
کوک : اره ممنون میشم منو ببرین به این ادرس من اینجارو نمیشناسم
راننده : باشه زیاد دور نیست سوار شین
تهیونگ : من نمیام تو کی هستی فک کردی من اسباب بازیتم هرجایی بخوای منو ببری
کوک : انقد مزخرف نگو ... من تورو میرسونم بعد میرم
تهیونگ : پس اگه میری باهات میام میخوام از شرت راحت شم
کوک : تو الان داری مزخرف میگی وقتی بفهمی همچین حرفی زدی حالت بد میشه... حالا بیا بالا
تهیونگ و جونگکوک سوار کالسکه میشن و حرکت میکنن به سمت هتل
تو هتل:
کوک : سلام برای ما جا دارین
کارمند هتل : اره برای اتاق 64 جا داریم شانس اوردین ... فردا مراسم هم داریم ... بفرمایید کلید لطفا مبلغ هم پرداخت کنین
کوک : خب یکم پول تو جیبم دارم ... بفرمایید برای امشب کافیه؟
کارمند : اره کافیه
نویسنده : خب الان چون تو زمان چوسانن کارت به کارت و اینا رو ندارن و سکه میدن..... و اینکه تهیونگ الان خواب الوده
کوک : خب تهیونگ بیا بریم .... میرسن به اتاق
کوک : خب اینم از اتاق ...
تهیونگ : واییی چه بزرگه ... چه حالی بده امشب خب بیا بخوابیم
کوک : من دیگه با تو جایی نمیام الانم دارم میرم تو الان مستی و نمیفهمی ... تهیونگ من دوست دارم میفهمی ولی بهتره پیشت نباشم ... خدافظ
کوک دستگیره ی درو میگیره و درو باز میکنه که.........😂
به نظرتون چی میشه😂
ادامه ی پارت فردا
۵.۵k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.