(سخت گیر) پارت چهل و یکم
(سخت گیر) پارت چهل و یکم
کوک
منم که بغلش کرده بودم داشتم
اشک میریختم و خواستم متوجه
نشه ولی اون خودشو از من جدا
کرد
ا.ت: داری گریه میکنی
کوک: نه
ا.ت: تا حالا گریه کردنتو ندیده
بودم بخاطر منه
کوک: اره بیا
ا.ت: بیا بغلم آروم میشی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت تا چند دقیقه داشتم
بغلش میکردم هم اون آروم
شده بود هم من
کوک: قول میدی همیشه پیشم
باشی
ا.ت: آره تو چی
کوک: منم همینطور
ا.ت: گریه نکن
دستمو گرفت برد پایین
م.ک: چه عجب اومدین این
برگه رو امضا بزنید
/:هی بیا امضا بزن
ا.ت: هی سونیا به تو چه
ربطی داره
/:چون من خانم این خونم
دیگه
ا.ت: وقتی من مردم اون موقع
تو میشی خانم خونه نه الان
کوک: خدانکنه قشنگم
/:هه به همین خیال باش
کوکی جون عشقم بیا
کوک: تو برو با اون پسره
که دیشب تو خیابون(...)
بودید بگو عشقم برو بهش
بگو نقشه ها همش خراب شد
از خونه انداختنم بیرون
م.ک: چیداری میگی
کوک:مامان همین دختره همه ی
مارو دور زده اینجا بوده فقط
خواسته عمارت ماله خودش کنه
م.ک: چی میگه سونیا
/:ـــ
کوک: اینم عکسای دیشب
ا.ت: ببینم
کوک: مینهو و آجوما
مینهو: بله این دختر رو جوری
از اینجا بندازینش بیرون که اسم
خودش رو یادش بره
ا.ت: دیگه این حقش نیست
خیلی داری بدی میکنی کوک
کوک: اون بوده که میخواسته بچه
رو بکشه
ا.ت: چی بچه منو تو خواستی
بکشی مینهو ببرش آجوماا
آجوما: جانم خانم
ا.ت: با کمک مینهو این دختره ببر
جایی که ندونه کجاست
#فیک
#کوک
کوک
منم که بغلش کرده بودم داشتم
اشک میریختم و خواستم متوجه
نشه ولی اون خودشو از من جدا
کرد
ا.ت: داری گریه میکنی
کوک: نه
ا.ت: تا حالا گریه کردنتو ندیده
بودم بخاطر منه
کوک: اره بیا
ا.ت: بیا بغلم آروم میشی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت تا چند دقیقه داشتم
بغلش میکردم هم اون آروم
شده بود هم من
کوک: قول میدی همیشه پیشم
باشی
ا.ت: آره تو چی
کوک: منم همینطور
ا.ت: گریه نکن
دستمو گرفت برد پایین
م.ک: چه عجب اومدین این
برگه رو امضا بزنید
/:هی بیا امضا بزن
ا.ت: هی سونیا به تو چه
ربطی داره
/:چون من خانم این خونم
دیگه
ا.ت: وقتی من مردم اون موقع
تو میشی خانم خونه نه الان
کوک: خدانکنه قشنگم
/:هه به همین خیال باش
کوکی جون عشقم بیا
کوک: تو برو با اون پسره
که دیشب تو خیابون(...)
بودید بگو عشقم برو بهش
بگو نقشه ها همش خراب شد
از خونه انداختنم بیرون
م.ک: چیداری میگی
کوک:مامان همین دختره همه ی
مارو دور زده اینجا بوده فقط
خواسته عمارت ماله خودش کنه
م.ک: چی میگه سونیا
/:ـــ
کوک: اینم عکسای دیشب
ا.ت: ببینم
کوک: مینهو و آجوما
مینهو: بله این دختر رو جوری
از اینجا بندازینش بیرون که اسم
خودش رو یادش بره
ا.ت: دیگه این حقش نیست
خیلی داری بدی میکنی کوک
کوک: اون بوده که میخواسته بچه
رو بکشه
ا.ت: چی بچه منو تو خواستی
بکشی مینهو ببرش آجوماا
آجوما: جانم خانم
ا.ت: با کمک مینهو این دختره ببر
جایی که ندونه کجاست
#فیک
#کوک
۱۳.۸k
۰۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.