فرشته دورگه پارت26
#فرشته_دورگه #پارت26
از زبون ماکان
هاکان:دلیل این بچه بازی هاتون چیه میشه بگین؟
رهاد:به منچه وقتی صداشوبلند میکنه الکی همینه دیگه
من:الکی نبود خودتونم میدونین
آرمان:باشه باش تو راست میگی آخه جوجه توکه ازش نپرسیدی چرا دیر اومدی چرا یهو امپر.میسوزونی هوم؟
رها:بس کنین هنوزم این پسرهایی17،18ساله میپرین بهم
هاکان:چیشد داره آماده میشه
رها:نه گف نمیاد میمونه خونه
من:من میمونم تقصیر من بود اینطوری شد
هاکان:بفهم ماکان کافیه بفهم اذیتش کردی میدونی که اون چقدر برایی خانواده مخصوصا بابابزرگ چقدر عزیزه من میدونم وتو
من:خیل خوب باشه
آرمان:داداش شرمنده اما اون روی خوش اخلاقتم نشونش بده
من:دشمنت شرمنده اشکال نداره باشه داداش
رها:ما میریم دیگه مواظب هم دیگه باشین
هاکان و بچه ها رفتن منم نشستم رومبل کشتی کج ونگاه میکردم هووف کی فکرشو میکرد این دختر دایی من باشه
اومد پایین تعجب کرده بود حقم داشت اخه پاچه همو همیشه میگرفتیم گفت سرش درد میکنه تب داشت یکم
موقع کشتی کج چقدر بهش خندیدم
داشتیم باهم سریال اصیل زاده ها رو نگاه میکردیم که یهو سرش افتاد رو شونه ام
من:هویی آیسان دیگه داری خیلی صمیمی میشی ها
جواب نداد نگاهش کردم خوابش برده بود خدایا حالا چطوری بلندش کنم من
دیگه چشمایی خودمم خواب میرفت
من:آیسان آیسان
ایسان:هوم چیه
من:بلند شو برو تواتاقت
آیسان:هان باشه
سرشو بلند کرد یهو دوباره سرش افتاد پوسته قرصو برداشتم هااااان مسکن بسیار قوی خدایا بدبخت شدم لشم جمع کنم خیلی هنر کردم سرشو به زور گذاشتم رو پام خودمم سرمو تکیه دادم به مبل
*ماکان ماکان
من:اهان بله
آیسان:ازکی خوابیدیم اینجا منو میذاشتی رومبل و خودت میرفتی اتاقت شرمنده اذیت شدی؟
*چه مظلوم شده خدایا عجیب و غریب*
من:اشکال ندارع عادت کردم برو تو اتاق بخواب منم برم اتاقم
ساعت نگاه کردم پوووف5صبح پس حتما اونجا خوابیدن دیگه رفتم اتاقمو خوابیدم
هنو سرمو رویی بالشت نذاشته بودم که صدایی در اومد
هاکان:میشه بیام داخل ؟
من:اره بیا داداش
هاکان:داداش به خاطر حرفایی تندم معذرت میخوام اما بابت کاری که با آیسان کردی درست نبود
من:اره میدونم خودمم شرمنده شدم
هاکان:میدونی که اون تازه ماهارو پیدا کرده بعدم میدونی مامان چقدر دوسش داره مگع نه؟
من:اوهوم ولی خوب دست خودم نیس هنوزم به عنوان غریبع میبینمش
هاکان:اونم مارو این میدونه یکم بهتر برخورد کن
من:باشه میشه حالا بخوابم
هاکان:اخ شرمنده ببخشید اره خوب بخوابی
من:قربونت
از زبون ماکان
هاکان:دلیل این بچه بازی هاتون چیه میشه بگین؟
رهاد:به منچه وقتی صداشوبلند میکنه الکی همینه دیگه
من:الکی نبود خودتونم میدونین
آرمان:باشه باش تو راست میگی آخه جوجه توکه ازش نپرسیدی چرا دیر اومدی چرا یهو امپر.میسوزونی هوم؟
رها:بس کنین هنوزم این پسرهایی17،18ساله میپرین بهم
هاکان:چیشد داره آماده میشه
رها:نه گف نمیاد میمونه خونه
من:من میمونم تقصیر من بود اینطوری شد
هاکان:بفهم ماکان کافیه بفهم اذیتش کردی میدونی که اون چقدر برایی خانواده مخصوصا بابابزرگ چقدر عزیزه من میدونم وتو
من:خیل خوب باشه
آرمان:داداش شرمنده اما اون روی خوش اخلاقتم نشونش بده
من:دشمنت شرمنده اشکال نداره باشه داداش
رها:ما میریم دیگه مواظب هم دیگه باشین
هاکان و بچه ها رفتن منم نشستم رومبل کشتی کج ونگاه میکردم هووف کی فکرشو میکرد این دختر دایی من باشه
اومد پایین تعجب کرده بود حقم داشت اخه پاچه همو همیشه میگرفتیم گفت سرش درد میکنه تب داشت یکم
موقع کشتی کج چقدر بهش خندیدم
داشتیم باهم سریال اصیل زاده ها رو نگاه میکردیم که یهو سرش افتاد رو شونه ام
من:هویی آیسان دیگه داری خیلی صمیمی میشی ها
جواب نداد نگاهش کردم خوابش برده بود خدایا حالا چطوری بلندش کنم من
دیگه چشمایی خودمم خواب میرفت
من:آیسان آیسان
ایسان:هوم چیه
من:بلند شو برو تواتاقت
آیسان:هان باشه
سرشو بلند کرد یهو دوباره سرش افتاد پوسته قرصو برداشتم هااااان مسکن بسیار قوی خدایا بدبخت شدم لشم جمع کنم خیلی هنر کردم سرشو به زور گذاشتم رو پام خودمم سرمو تکیه دادم به مبل
*ماکان ماکان
من:اهان بله
آیسان:ازکی خوابیدیم اینجا منو میذاشتی رومبل و خودت میرفتی اتاقت شرمنده اذیت شدی؟
*چه مظلوم شده خدایا عجیب و غریب*
من:اشکال ندارع عادت کردم برو تو اتاق بخواب منم برم اتاقم
ساعت نگاه کردم پوووف5صبح پس حتما اونجا خوابیدن دیگه رفتم اتاقمو خوابیدم
هنو سرمو رویی بالشت نذاشته بودم که صدایی در اومد
هاکان:میشه بیام داخل ؟
من:اره بیا داداش
هاکان:داداش به خاطر حرفایی تندم معذرت میخوام اما بابت کاری که با آیسان کردی درست نبود
من:اره میدونم خودمم شرمنده شدم
هاکان:میدونی که اون تازه ماهارو پیدا کرده بعدم میدونی مامان چقدر دوسش داره مگع نه؟
من:اوهوم ولی خوب دست خودم نیس هنوزم به عنوان غریبع میبینمش
هاکان:اونم مارو این میدونه یکم بهتر برخورد کن
من:باشه میشه حالا بخوابم
هاکان:اخ شرمنده ببخشید اره خوب بخوابی
من:قربونت
۹.۴k
۱۲ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.