اسم رمان: وقتی ناخاسته خطرناک ترین مافیا عاشقت میشه و مید
اسم رمان: وقتی ناخاسته خطرناک ترین مافیا عاشقت میشه و میدزدتت و مجبوری عروسش باشی و...
پارت:29
جیمین: یونگی خوبی یونا تو چطوری
یونا: ممنون خوبم (خجالت)
جنی: من دیگه برم میز رو بچینم
یونا: بیام کمک
جنی: نه عزیزم ممنون
ایشش
یونا: جیمین تو اینجا چیکار میکنی
یونگی: یااا یونا اینجا خونه جیمین و جنیه اینام بچه های جیمین و جنیه
یونا: اها(ناراحت)
(12 مین بعد)
جنی: بچه ها بیاید شام جیمین با کارت دارم
جیمین: با من
جنی: کسی دیگه اینجا اسمش جیمینه زود
جیمین: باشه
(توی اتاق)
جیمین: جانم
جنی: یاا جیمین یونا رو از کجا میشناسی
جیمین: خب یونا اممم
جنی: جیمین یونا چی(جدی)
جیمین: یونا اکسمه
جنی: چییییی یعنی الان اکسه تو توی خونس ها
جیمین: اره حالا بیخیال بریم الان میگن مارو گذاشتن رفتن
جنی: بریم (سرد)
رفتیم پایین یونا همش به جیمین نگاه میکرد با حرس غذام رو میخوردم
بعد از غذا میز رو جم کردم جی وون رو برداشتم
جنی:ببخشید جی وون خوابش میاد میرم بخوابونمش
داشتم جی وون رو میخوابوندم جیمین از پشت بغلم کرد
جیمین: چیکار میکنی
جنی: معلوم نیست (سرد)
جیمین: عزیزم منم خوابم میاد بیابریم بخوابیم
جنی: برو پیش یونا جونت بخواب
جیمین: عزیزم اون اکسمه تو زن منی اینا بچه های منن
جنی: نمیخوام
جیمین پس بزور میبرمت
براید استایل بغلم کرد برد اتاق
جنی: جیمین بزارم زمین
لبش رو گذاشت رو لبم خیلی ارم میبوسید همکاری نمیکردم ولی وقتی لبای پفکیش بین لبامه از خود بی خود میشم اروم پیش میرفتیم گذاشتم رو تخت روم خیمه زد دستام رو داخل موهای لختش بردم بعد 4 مین رضایت
داد
جنی: این لبا برای منه هیچ وقت نمیزارم مال کسه دیگه ای بشه(نفس نفس)
جیمین: خوشت اومده هوم(خنده)
جنی: خب لبات پفکیه، خیلی خسته ای
جیمین: اوهوم خیلی
از پشت بغلم کرد چشمام رو بستم و خوابیدم
#he_so
پارت:29
جیمین: یونگی خوبی یونا تو چطوری
یونا: ممنون خوبم (خجالت)
جنی: من دیگه برم میز رو بچینم
یونا: بیام کمک
جنی: نه عزیزم ممنون
ایشش
یونا: جیمین تو اینجا چیکار میکنی
یونگی: یااا یونا اینجا خونه جیمین و جنیه اینام بچه های جیمین و جنیه
یونا: اها(ناراحت)
(12 مین بعد)
جنی: بچه ها بیاید شام جیمین با کارت دارم
جیمین: با من
جنی: کسی دیگه اینجا اسمش جیمینه زود
جیمین: باشه
(توی اتاق)
جیمین: جانم
جنی: یاا جیمین یونا رو از کجا میشناسی
جیمین: خب یونا اممم
جنی: جیمین یونا چی(جدی)
جیمین: یونا اکسمه
جنی: چییییی یعنی الان اکسه تو توی خونس ها
جیمین: اره حالا بیخیال بریم الان میگن مارو گذاشتن رفتن
جنی: بریم (سرد)
رفتیم پایین یونا همش به جیمین نگاه میکرد با حرس غذام رو میخوردم
بعد از غذا میز رو جم کردم جی وون رو برداشتم
جنی:ببخشید جی وون خوابش میاد میرم بخوابونمش
داشتم جی وون رو میخوابوندم جیمین از پشت بغلم کرد
جیمین: چیکار میکنی
جنی: معلوم نیست (سرد)
جیمین: عزیزم منم خوابم میاد بیابریم بخوابیم
جنی: برو پیش یونا جونت بخواب
جیمین: عزیزم اون اکسمه تو زن منی اینا بچه های منن
جنی: نمیخوام
جیمین پس بزور میبرمت
براید استایل بغلم کرد برد اتاق
جنی: جیمین بزارم زمین
لبش رو گذاشت رو لبم خیلی ارم میبوسید همکاری نمیکردم ولی وقتی لبای پفکیش بین لبامه از خود بی خود میشم اروم پیش میرفتیم گذاشتم رو تخت روم خیمه زد دستام رو داخل موهای لختش بردم بعد 4 مین رضایت
داد
جنی: این لبا برای منه هیچ وقت نمیزارم مال کسه دیگه ای بشه(نفس نفس)
جیمین: خوشت اومده هوم(خنده)
جنی: خب لبات پفکیه، خیلی خسته ای
جیمین: اوهوم خیلی
از پشت بغلم کرد چشمام رو بستم و خوابیدم
#he_so
۱۳.۱k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.