هیولای اتاق من (part 23)
با ترس به پشتش نگاه کرد با دیدن شخص روبه روش را قیافه ی خواب الود و متعجب که بهم نگاه میکرد باعث شد تک خنده ایی بکنم که یه سر درد بدی گرفتم دستام را روی سرم گذاشتم و سرم را به چپ و راست پرت میکردم و جیغ میزدم نمیتوانستم هیچکدومشون را ببینم فقط تکون دادن های یکی را حس میکردم و دیگه هیچ چیز را نفهمیدم
ویو ادمین گلتون 😂
خب جیمین و کوک و ته و شوگا صدای ناله و گریه شنیدند و از خواب که بیدار شدند به جای خالی ات روبه رو شدند سریع از جاشون پریدند و به سمت راه پله ها رفتند با دیدن جای دست خونی و رد پای خونی سریع از راه پله ها دو تا دوتا پایین اومدند نزدیک بود همشون روی هم بیفتن با ات که داشت مثل کرم میخزید روبه رو شدند و با دیدن مچ پاش که خون ریزی زیاد داشت نگاه کردند و به سمتش رفتند دیگه نتوانست راه بره و تا جیمین را با چشمای پف کرده که بهش گفت ازنجا چیکار میکنه با ترس برگشت بهش نگاه کرد وقتی قیافه ی جیمین را دید تک خنده ایی کرد و دستاش را روی سرش گذاشت و گریه و جیغ میزد و ماهم هی صداش میکردزم اما نمیشنید که نمیشنید که یهو بیهشو شد جیمین سریع ات را بلند کرد و به سمت اتاق برد پاش بدجور خون ریزی داشت اینبار باید دکتر خبر میکردیم که..
ویو ادمین گلتون 😂
خب جیمین و کوک و ته و شوگا صدای ناله و گریه شنیدند و از خواب که بیدار شدند به جای خالی ات روبه رو شدند سریع از جاشون پریدند و به سمت راه پله ها رفتند با دیدن جای دست خونی و رد پای خونی سریع از راه پله ها دو تا دوتا پایین اومدند نزدیک بود همشون روی هم بیفتن با ات که داشت مثل کرم میخزید روبه رو شدند و با دیدن مچ پاش که خون ریزی زیاد داشت نگاه کردند و به سمتش رفتند دیگه نتوانست راه بره و تا جیمین را با چشمای پف کرده که بهش گفت ازنجا چیکار میکنه با ترس برگشت بهش نگاه کرد وقتی قیافه ی جیمین را دید تک خنده ایی کرد و دستاش را روی سرش گذاشت و گریه و جیغ میزد و ماهم هی صداش میکردزم اما نمیشنید که نمیشنید که یهو بیهشو شد جیمین سریع ات را بلند کرد و به سمت اتاق برد پاش بدجور خون ریزی داشت اینبار باید دکتر خبر میکردیم که..
۴.۱k
۱۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.