p¹⁷
p¹⁷
اتمام ویو ات
ات کاملا شکه بود......یعنی خودش تولدشو یادش رفته بود اما الکس نه؟داشت با خودش مرور میکرد که کی به الکس تاریخ تولدشو گفته ولی یادش نمیومد
+من ....باورم نمیشه الکس خندید
ات سریع پرید بغل الکس و لپش رو بوسید ات تو پوست خودش نمیگنجید و خیلی ذوق زده بود و همین خوشحالی به وجود اومده توسط الکس موجب عصبانیت تهیونگ شده بود
¹⁰minutes later
بچه های اکیپ کادوشون رو داده بودن (جز لوسی و ته)حالا نوبت الکس بود
الکس ویو
خیلی استرس داشتم اگه ردم کنه چی؟ بهش نگاهی کردم که با ذوق نگاهم میکرد چشمم چرخید به سمت ته که با حرص و حسادت به ات نگاه میکرد اخمی کردم
×ات ....هدیه من یک مقدار متفاوته
از رو میز جعبه ست الماس برداشتم و بازش کردم
×این هدیه در اصل به منظور چیز دیگه ای هست
استرس داشتم ولی حسرت ته بهم امید میداد
×ات میشه منو به عنوان یارت بپذیری؟(پیشنهاد به کاپ زدن)
اتمام ویو الکس
ات خیلی از شنیدن این حرف شکه شد و نمیدونست چی بگه اما اگه جواب مثبت بده هم وسیله برای جبران عشق الکس نسبت به خودش بود و هم انتقام از ته برای همین بدون اینکه چیزی بگه دستشو رو دور گردن الکس حلقه کرد و بوسیدش اینم خودش نشون دهنده بله بود!!!
ته دست لوسی رو گرفت از برج خارج شد چون اعصابش کاملا خورد بود ......اما اینا به نظر خودش به خاطر عشق نبود فقط اینجا یکی عروسکش رودزدیده بود ولی عروسک به صاحب اصلیش میرسه .....
tomorrow
ات رو تخت خواب بودو الکس کنارش نشسته بود و آروم رو موهاش دست میکشید صورتش رو نزدیگ کرد و خواست ات رو ببوسه اما ات چشاشو رو نیمه باز کرد که با دیدن الکس جیغی کشید و سریع بلند شد و رفت عقب دوباره یاد همون چیزی افتاد که نباید میوفتاد اون خاطره دارک .....
×ات خوبی؟ نگران
+م.من خوبم ببخشید جیغ زدم نفس نفس
الکسباشه ایی گفت رفت بیرون اتاق و با یکلیوان ای وارد شد و داد به ات بعد از اینکه ات آب رو خورد اونو تو آغوش گرفت
×نمیخوای بگی اون شب چی شد؟
شرایط:followers:¹⁷
comment:نظرتونراجبفیک
اتمام ویو ات
ات کاملا شکه بود......یعنی خودش تولدشو یادش رفته بود اما الکس نه؟داشت با خودش مرور میکرد که کی به الکس تاریخ تولدشو گفته ولی یادش نمیومد
+من ....باورم نمیشه الکس خندید
ات سریع پرید بغل الکس و لپش رو بوسید ات تو پوست خودش نمیگنجید و خیلی ذوق زده بود و همین خوشحالی به وجود اومده توسط الکس موجب عصبانیت تهیونگ شده بود
¹⁰minutes later
بچه های اکیپ کادوشون رو داده بودن (جز لوسی و ته)حالا نوبت الکس بود
الکس ویو
خیلی استرس داشتم اگه ردم کنه چی؟ بهش نگاهی کردم که با ذوق نگاهم میکرد چشمم چرخید به سمت ته که با حرص و حسادت به ات نگاه میکرد اخمی کردم
×ات ....هدیه من یک مقدار متفاوته
از رو میز جعبه ست الماس برداشتم و بازش کردم
×این هدیه در اصل به منظور چیز دیگه ای هست
استرس داشتم ولی حسرت ته بهم امید میداد
×ات میشه منو به عنوان یارت بپذیری؟(پیشنهاد به کاپ زدن)
اتمام ویو الکس
ات خیلی از شنیدن این حرف شکه شد و نمیدونست چی بگه اما اگه جواب مثبت بده هم وسیله برای جبران عشق الکس نسبت به خودش بود و هم انتقام از ته برای همین بدون اینکه چیزی بگه دستشو رو دور گردن الکس حلقه کرد و بوسیدش اینم خودش نشون دهنده بله بود!!!
ته دست لوسی رو گرفت از برج خارج شد چون اعصابش کاملا خورد بود ......اما اینا به نظر خودش به خاطر عشق نبود فقط اینجا یکی عروسکش رودزدیده بود ولی عروسک به صاحب اصلیش میرسه .....
tomorrow
ات رو تخت خواب بودو الکس کنارش نشسته بود و آروم رو موهاش دست میکشید صورتش رو نزدیگ کرد و خواست ات رو ببوسه اما ات چشاشو رو نیمه باز کرد که با دیدن الکس جیغی کشید و سریع بلند شد و رفت عقب دوباره یاد همون چیزی افتاد که نباید میوفتاد اون خاطره دارک .....
×ات خوبی؟ نگران
+م.من خوبم ببخشید جیغ زدم نفس نفس
الکسباشه ایی گفت رفت بیرون اتاق و با یکلیوان ای وارد شد و داد به ات بعد از اینکه ات آب رو خورد اونو تو آغوش گرفت
×نمیخوای بگی اون شب چی شد؟
شرایط:followers:¹⁷
comment:نظرتونراجبفیک
۸.۸k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.