پارت304
#پارت304
🌙 نـــور در تـــاریـــڪــے (1) 🌙
دستی تو موهام کشیدم : پرونده رو بردند !!
اول گیج نگاهم کرد و بعد با داد گفت : چچچییی ؟!
آرش : میگم پرونده جعلی رو بردند ...
سوالی پرسید : خب کی برده ؟!
شونه ایی بالا انداختم و عصبی خودمو پرت کردم رو مبل دستی تو موهام کشیدم :
اصلا فکر نمیکردم به این زودی دست بکار شن اصلا !! اخه غیر ممکنه. .. بعد چطور وارد شرکت شدن اخه !!
کیوان از شوک بیرون اومد و اومد کنارم و گفت : داداش چیز مشکوکی تو این مدت ندیدی ؟ یا به کسی شک نکردی ؟!
نگاهمو دوختم بهش خواستم بگم نه که یاد حسام افتادم اخم رو پیشونیم پر رنگ تر شد.
با ترس گفتم : چرا اون روز ....
مشکوک پرسید : اون روز ؟!
پوفی کشیدم اتفاقات رو براش تعریف کردم که عصبی گفت : یعنی حسام میاد به تو خیانت کنه ؟!
سری به نشونه تکون دادم : نه باو ... اصلا نمیتونه اینجوری باشه حتما من اشتباه میکنم !!
کیوان : اگه اشتباه نکنی چی ؟!
عصبی گفتم : چرت نگو دوست همچنین کاری نمیکنه !!
چیزی نگفت فقط بهم نگاه کرد ، از جاش بلند شد و رفت سمت آشپزخونه من موندم هزارتا فکر و خیال !!
🌙 نـــور در تـــاریـــڪــے (1) 🌙
دستی تو موهام کشیدم : پرونده رو بردند !!
اول گیج نگاهم کرد و بعد با داد گفت : چچچییی ؟!
آرش : میگم پرونده جعلی رو بردند ...
سوالی پرسید : خب کی برده ؟!
شونه ایی بالا انداختم و عصبی خودمو پرت کردم رو مبل دستی تو موهام کشیدم :
اصلا فکر نمیکردم به این زودی دست بکار شن اصلا !! اخه غیر ممکنه. .. بعد چطور وارد شرکت شدن اخه !!
کیوان از شوک بیرون اومد و اومد کنارم و گفت : داداش چیز مشکوکی تو این مدت ندیدی ؟ یا به کسی شک نکردی ؟!
نگاهمو دوختم بهش خواستم بگم نه که یاد حسام افتادم اخم رو پیشونیم پر رنگ تر شد.
با ترس گفتم : چرا اون روز ....
مشکوک پرسید : اون روز ؟!
پوفی کشیدم اتفاقات رو براش تعریف کردم که عصبی گفت : یعنی حسام میاد به تو خیانت کنه ؟!
سری به نشونه تکون دادم : نه باو ... اصلا نمیتونه اینجوری باشه حتما من اشتباه میکنم !!
کیوان : اگه اشتباه نکنی چی ؟!
عصبی گفتم : چرت نگو دوست همچنین کاری نمیکنه !!
چیزی نگفت فقط بهم نگاه کرد ، از جاش بلند شد و رفت سمت آشپزخونه من موندم هزارتا فکر و خیال !!
۷.۲k
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.