مروارید سفید

مروارید سفید

پارت ¹⁹

که دیدم از گوشیم یه اس ام اس اومده بود...بازش کردم دیدم که پیام از رئیس دانشگاهه...گفته بود فردا میخواد منو ببینه...شت...بدبختم....

(فردا)

رسیدیم دانشگاه..تهیونگو دیدم که از ماشینش پیاده شد و دست لیا رو گرفت.. و کلی از دانشجو ها دورش ریخته بودن..بهم نگاهی انداخت و لبخند زد..دست کوک رو گرفتم

ات:کوک من باید برم پیش رئیس دانشگاه کارم داره

جئون:چرا؟

ات:بعدا میگم

جئون:اوکی

رفتم دم در اتاق..در زدم..

رئیس‌دانشگاه:بیا تو

درو باز کردم و سلام کردم و تعظیم کوچکی کردم

رئیس‌دانشگاه‌:بیا بشین

روی صندلی نشستم..

رئیس‌دانشگاه:خانم جئون ات..شما توی این مدت با استاد هنرتون..آقای کیم رابطه ای داشتید؟

ات:من؟نه نه

رئیس‌دانشگاه:خب بعضی از بچه ها اومدن شکایت کردن

ات:چرا؟

رئیس‌دانشگاه:گفته بودن که شما به استادتون گفتید که نمرات عملی طراحی هاشون رو پایین بیاره

ات:من؟..من واقعا این کارو نکردم حتی روحمم خبر نداشته و خب به من چه که اونا نمراتشون پایین اومده؟

رئیس‌دانشگاه:باشه خونسردی خودتون رو حفظ کنید

ات:میشه برم؟

رئیس‌دانشگاه:بله‌چرا‌که‌نه

تعظیم‌کردم‌ و از اونجا رفتم..وارد کلاسی که این زنگ داشتیم رفتم..همه داشتن بهم خیلی بد نگاه میکردن...شت..کوک نزدیکم اومد و دستمو گرفت

جئون:چی شد؟

ات:هیچی توی خونه بهت میگم

جئون:پوف..باشه

(بعد از این کلاس)

الان با تهیونگ کلاس داشتیم...

(توی کلاس..)

منو تهیونگ در حالی که ته داشت درس میداد هی داشتیم بهم نگاه میکردیم...




لایک:¹⁸
کامنت:¹⁵
دیدگاه ها (۳۳)

مروارید سفیدپارت ²⁰تهیونگ لبخند محوی زدش و منم ذوق کردم و لب...

مهمه حتما بخونید!!!!دوستان ممکنه که من پیجم مسدود بشه پس اگه...

مروارید سفیدپارت¹⁸وارد خونه که شدیم کوک درو بست و به سمتم او...

مراورید سفیدپارت ¹⁷که یهو در باز شد و تهیونگ اومد داخلتهیونگ...

عشق چیز خوبیه پارت ۶صبح از خواب بلند شدم لباسمو عوض کردم و ا...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۱که یهو پدر لوسیفر اومد و تفنگ رو سمت من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط