مراورید سفید
مراورید سفید
پارت ¹⁷
که یهو در باز شد و تهیونگ اومد داخل
تهیونگ:لیا...میشه بری بیرون؟
لیا:اوم...اوکی
لیا رفت بیرون ... دقیقا توی فکرم تصور کردم که بدبختم..ولی جونگکوک چی؟..جلوی تهیونگو نگرفت تا بیاد اینجا؟...تهیونگ دره اتاقو بست و کنارم روی تخت نشست
تهیونگ:ات...میدونم..اشتباه کردم..اون موقع...هوشم سره جاش نبود...من...معذرت میخوام...میدونم میدونم...با معذرت خواهی چیزی درست نمیشه ولی ... لطفا منو بابت کارایی که کردم ببخش
ات:اوم...باشه...منم بابت اینکه اون موقع بهت گفتم مرتیکه...معذرت میخوام
تهیونگ:خب بیا این بحثو تموم کنیم..خب...فکر کنم دیگه تو میدونی که من..دوستت دارم...
ات:....
تهیونگ:میدونم جوابی نداری...میدونم..وقت لازم داری..باشه...من صبر میکنم..تا جواب نهاییت بهم برسه...
ات:اوم...باشه(لبخند)
تهیونگ:(لبخند)
که یهو در باز شد و جونگکوک وارد شد..
جئون:داشتید چیکار میکردید؟
ات:هیچی...
جئون:اوکی...
ات:خب...فکر کنم منو کوک باید بریم خونه...
جئون:آره...
تهیونگ:میرسونمتون
جئون:نمیخوام دوباره با ² تا صندلی مواجه شم مرسی
تهیونگ:خب...ماشینای دیگه ای هم دارم
جئون:اوم..باشه.
ویو کوک
رفتیم توی یه پارکینگ جدید...توش پر از ماشینای لوکس و باحال بود...
(وقتی که رسیدن)
ویو ات
دیگه رسیدیم..از ماشین پیاده شدم و کلید خونرو در آوردم و رومو برگردوندم و برای تهیونگ دست تکون دادم و با جونگکوک وارد خونه شدیم...
لایک:¹⁵
کامنت:¹⁰
پارت ¹⁷
که یهو در باز شد و تهیونگ اومد داخل
تهیونگ:لیا...میشه بری بیرون؟
لیا:اوم...اوکی
لیا رفت بیرون ... دقیقا توی فکرم تصور کردم که بدبختم..ولی جونگکوک چی؟..جلوی تهیونگو نگرفت تا بیاد اینجا؟...تهیونگ دره اتاقو بست و کنارم روی تخت نشست
تهیونگ:ات...میدونم..اشتباه کردم..اون موقع...هوشم سره جاش نبود...من...معذرت میخوام...میدونم میدونم...با معذرت خواهی چیزی درست نمیشه ولی ... لطفا منو بابت کارایی که کردم ببخش
ات:اوم...باشه...منم بابت اینکه اون موقع بهت گفتم مرتیکه...معذرت میخوام
تهیونگ:خب بیا این بحثو تموم کنیم..خب...فکر کنم دیگه تو میدونی که من..دوستت دارم...
ات:....
تهیونگ:میدونم جوابی نداری...میدونم..وقت لازم داری..باشه...من صبر میکنم..تا جواب نهاییت بهم برسه...
ات:اوم...باشه(لبخند)
تهیونگ:(لبخند)
که یهو در باز شد و جونگکوک وارد شد..
جئون:داشتید چیکار میکردید؟
ات:هیچی...
جئون:اوکی...
ات:خب...فکر کنم منو کوک باید بریم خونه...
جئون:آره...
تهیونگ:میرسونمتون
جئون:نمیخوام دوباره با ² تا صندلی مواجه شم مرسی
تهیونگ:خب...ماشینای دیگه ای هم دارم
جئون:اوم..باشه.
ویو کوک
رفتیم توی یه پارکینگ جدید...توش پر از ماشینای لوکس و باحال بود...
(وقتی که رسیدن)
ویو ات
دیگه رسیدیم..از ماشین پیاده شدم و کلید خونرو در آوردم و رومو برگردوندم و برای تهیونگ دست تکون دادم و با جونگکوک وارد خونه شدیم...
لایک:¹⁵
کامنت:¹⁰
۵.۸k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.