pt11
pt11
میخواستم برم جلو که اصلحه هاشونو گرفتن جلوم کوک:عوضی باهاش چیکار کردی کای:تا وقتی چیزی که میخوام بهم ندی بدترشو سر عشقت میارم کوک:چی میخوای کای:محموله های طلا رو همشو کوک:عمرا همون موقع یه نگاه کرد که کسی که ا.ت رو گرفته بود اصلحشو گذاشت رو سرش کوک:ا.ت ا.ت:کوک اینکارو نکن کوک:باشه باشه همشو بهت میدم فقط بزار بره کای:خوبه(پوزخند) تهیونگ:کوک چی میگی همون موقع همه بادیگاردا ریختن تو با اصلحه نصف بادیگاردایه کای رو کشتن منم اصلحمو در آوردم کسی که بالا سر ا.ت بود رو کشتم رفتم سراغ بقیه بادیگاردایه کای زیاد شدن ولی مال من بیشتر بودن اصن هواسم به ا.ت نبود که یکی صدام زد کای:جئون برگشتم که دیدم ا.ت رو گرفته اصلحه گذاشته رو سرش کای:سر من و کلاه میزاری؟ کوک:بهت گفتم طلاهارو میدم نگفتم نمیدم کای:پس اینا کین کوک:تو با اونا کار نداشته باش اونو ول کن خوا خوا خواهش میکنم هیچ وقت واسه کسی خواهش نکردم ولی الان این دختر منو از تاریکی در آورد نباید از دستش بدم کای:اووو جئون جونگ کوک ترسناک ترین مافیایه جهان بخاطر یه دختر به زانو در اومد کوک:بسه اون دختر و بده بیاد همه طلاهارو میدم بهت
__________
نه نباید میزاشتم اینکارو کنه چطور بخاطر من داره همه زندگیشو به باد نمیزارم همون موقع پاشو لگد کوک هم یدونه تیر زد به پاش تو:کوکک کوک:ا.ت دویید سمتم محکم بغلم کرد منم بغلش کردم موهامو نوازش کرد تو:خیلی دیر اومدی کوک:دیر اومدم ولی تا الان مردم و زنده شدم کمرمو نوازش کرد سرشو برد تو موهام موهامو بو میکرد جدا شدم ازش کوک:دوست دارم تو:چی؟ کوک:گفتم دوست دارم توهم دوسم داری؟ نمیدونستم چی بگم ولی خوشحال بودم تو:منم دوست دارم
میخواستم برم جلو که اصلحه هاشونو گرفتن جلوم کوک:عوضی باهاش چیکار کردی کای:تا وقتی چیزی که میخوام بهم ندی بدترشو سر عشقت میارم کوک:چی میخوای کای:محموله های طلا رو همشو کوک:عمرا همون موقع یه نگاه کرد که کسی که ا.ت رو گرفته بود اصلحشو گذاشت رو سرش کوک:ا.ت ا.ت:کوک اینکارو نکن کوک:باشه باشه همشو بهت میدم فقط بزار بره کای:خوبه(پوزخند) تهیونگ:کوک چی میگی همون موقع همه بادیگاردا ریختن تو با اصلحه نصف بادیگاردایه کای رو کشتن منم اصلحمو در آوردم کسی که بالا سر ا.ت بود رو کشتم رفتم سراغ بقیه بادیگاردایه کای زیاد شدن ولی مال من بیشتر بودن اصن هواسم به ا.ت نبود که یکی صدام زد کای:جئون برگشتم که دیدم ا.ت رو گرفته اصلحه گذاشته رو سرش کای:سر من و کلاه میزاری؟ کوک:بهت گفتم طلاهارو میدم نگفتم نمیدم کای:پس اینا کین کوک:تو با اونا کار نداشته باش اونو ول کن خوا خوا خواهش میکنم هیچ وقت واسه کسی خواهش نکردم ولی الان این دختر منو از تاریکی در آورد نباید از دستش بدم کای:اووو جئون جونگ کوک ترسناک ترین مافیایه جهان بخاطر یه دختر به زانو در اومد کوک:بسه اون دختر و بده بیاد همه طلاهارو میدم بهت
__________
نه نباید میزاشتم اینکارو کنه چطور بخاطر من داره همه زندگیشو به باد نمیزارم همون موقع پاشو لگد کوک هم یدونه تیر زد به پاش تو:کوکک کوک:ا.ت دویید سمتم محکم بغلم کرد منم بغلش کردم موهامو نوازش کرد تو:خیلی دیر اومدی کوک:دیر اومدم ولی تا الان مردم و زنده شدم کمرمو نوازش کرد سرشو برد تو موهام موهامو بو میکرد جدا شدم ازش کوک:دوست دارم تو:چی؟ کوک:گفتم دوست دارم توهم دوسم داری؟ نمیدونستم چی بگم ولی خوشحال بودم تو:منم دوست دارم
۱۳.۹k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.